Ambivalence
* مهراکین(1) اصطلاحی است که اویگِن بلویِلر(2)، روان پزشک سویسی، وضع کرده است. فروید آن را در نظریه ی خود در باب احوال قلبی جای داد و بدان معنایی جدید بخشید که در رابطه با نظریه ی او راجع به لیبیدو(3) قرار دارد.
مهراکین ترکیبی از عشق و نفرت نسبت به فردی واحد است. لذا مهراکین حاکی از دو جهت عاطفی است که با هم در تضاد کامل اند و متوجه فرد یا مطلوب واحدی هستند.
** این قانون که به قول فروید حاکم بر «روابط ما با افرادی است که بیش از همه دوست داریم»، در رابطه با پدر به اوج شدت خود می رسد. فروید می نویسد: «مهراکین خاص رابطه ای است که فرد آدمی با پدر دارد». همین امر است که موجب اهمیت چهره ی پدری می شود، زیرا دو احساس متضاد در یک فرد یا مطلوب واحد جمع می آیند. و به همین جهت نیز چهره ی پدری محور اصلی انطباق هویتِ* طفل در مرحله ی عقده ی ادیپ* می شود. این مهراکین است که زیروبم اساسی احساسات آدمی را در سطح ضمیر ناآگاه تعین می بخشد.
مهراکین نسبت به پدر حاکی از رابطه با «پدری اصلی» است که طی خیانتی دیرینه به هلاکت رسیده است(4).
*** مهراکین ساحت واقعی شور آدمی است، شوری که عشق و نفرت را تنگاتنگ یکدیگر قرار می دهد و آن ها را از هم جدایی ناپذیر می سازد.

پی‌نوشت‌ها:

1.Ambivalenz (به آلمانی)
2.Eugen Bleuler
3.Libido
4.اشاره است به نظریه ی فروید راجع به منشأ احساس گناه در کتابی به نام توتم و تابو.

مراجع:
-زیگموند فروید، شخص موسی و مذهب توحیدی (1939).

منبع مقاله:
اسون، پل-لوران؛ (1386)، واژگان فروید، ترجمه: کرامت موللی، تهران: نشر نی، چاپ سوم.