اصول هفت گانه برنامه ريزي ضمير ناخودآگاه
از جمله شرايطي که مي توان ضمير ناخودآگاه را برنامه ريزي کرد، مي توان به شرايط زير استناد نمود:
شرايط خلسه يا هيپنوتيزم به عنوان قوي ترين راه برنامه ريزي ذهني، استفاده از گفتگوي دروني، استفاده از حملات تأکيدي مثبت با رعايت اصول زير:

اصول هفتگانه برنامه ريزي ضمير ناخودآگاه

اصل اول: استفاده از جملات تأکيدي مثبت

اين جملات بايد داراي شرايط و ضوابط خاصي باشند که عبارتند از:
جمله حتي الامکان از نظر ادبيات به زمان مضارع مستمر يا زمان حال باشد. به مثال هاي زير توجه فرماييد:
من دارم سلامتي کسب مي کنم.
من در حال کسب سلامتي هستم.
من سالمم.
من پولدار هستم.
من رابطه اي بسيار نزديک با خداي خود دارم.
من در حال کم نمودن گناهان خويش هستم.
از آنجا که ناخودآگاه ساده لوح است و هرگونه جمله اي را بدون قضاوت قبول نموده و اين اصل از قوانين ذهن مي باشد، ما از آن استفاده نموده و برنامه ريزي را مانند جملات بالا انجام مي دهيم.
گروهي از محققين عقيده دارند که جملات بايد حتماً به زمان حال باشد، يعني اگر بيمار هستيم، بگوييم:« من کاملاً سلامتم». اما عده اي ديگر بر اين باورند که بايد جمله را به صورت مضارع مستمر استفاده نموده و در اين خصوص بگوييم:« من در حال کسب سلامتي هستم» که به نظر نگارنده جمله دوم در بعضي از شرايط بهتر بوده، زيرا تضادي را بين ضمير خودآگاه و ناخودآگاه ايجاد نمي نمايد، هرچند ناخودآگاه جمله اول را نيز ذخيره نموده و برنامه ريزي انجام مي دهد، ولي اگر ما بيمار باشيم و با خود بگوييم:« من کاملاً سالم هستم»، احتمال دارد تفکري در ما مبني بر اين که« نه، من که بيمار هستم» شکل بگيرد و همين تفکر به عنوان يک اطلاعات جديد، ساده لوحانه وارد ضمير ناخودآگاه شده و برنامه ريزي صورت گرفته و باعث تشديد بيماري نيز مي شود. البته براي افرادي که به اين باور رسيده اند ضمير ناخودآگاه چه قدرت بيکراني دارد و تمرينات لازم را انجام داده اند، حالت اول مي تواند مفيدتر واقع گردد، ولي براي افراد مبتدي روش دوم توصيه مي گردد.
ما مي توانيم صدها جمله تأکيدي را براي خود بنويسيم و با تکرار هريک، باور ايجاد آنها را در ضمير ناخودآگاه تقويت نماييم.
شرط ديگر جملات تأکيدي، مثبت بودن آن است. يعني مفهوم و فعل جمله بايد مثبت باشد. به عنوان مثال مي گوييم:« من ترسو نيستم» که اين جمله مفهومي مثبت ولي با فعلي منفي مي باشد که کاملاً غلط بوده، زيرا ذهن طبق قانون خود فعل منفي را پردازش ننموده و بر ترسو بودن تأکيد مي کند و پس از مدتي ترس در ما زياد مي شود. به جاي اين جمله بهتر است بگوييم:« من فردي کاملاً شجاع هستم». اين جمله علاوه بر اين که مثبت است، تأکيد بر شجاع بودن هم دارد زيرا ضمير ناخودآگاه طبق اين جمله شجاع بودن يا کاملاً شجاع را در ذهن ثبت مي کند.
شرط سوم جملات تأکيدي، کوتاه بودن آن است. اين جملات نبايد به قدري طولاني بوده که نيازمند صرف زمان براي تکرار هرکدام باشد. نهايت تعداد کلمات بيان شده در جملات تأکيدي بهتر است کمتر از پنج کلمه باشد.

اصل دوم: تکرار جملات تأکيدي

تا هنگامي که به نتيجه مورد نظر نرسيده ايم، اين جملات بايد در طول روز به خصوص در شرايط آلفا تکرار گردند. يکي از روش هايي که ضمير ناخودآگاه برنامه ريزي مي شود، تکرار است. با تکرار، جمله به صورت عادت درآمده و از آنجا که ناخودآگاه عادت ها را کنترل مي نمايد، جملات تأکيدي پس از تکرار زياد تبديل به عادت شده و به صورت ناخودآگاه در زندگي ما جاري خواهند شد.

اصل سوم: عدم نگراني و حساسيت و سؤال از خود

کافيست ما از فعل « نشد» به جاي «نمي شود» و از کلمه مسأله به جاي مشکل استفاده نماييم. مثلاً از خود پرسش کنيم:« چرا من آدم موفقي هستم؟» ضمير ناخودآگاه بدون اين که علت واقعي موفقيت ما را بداند يا آن را تجزيه و تحليل کند که مطلب درست است يا نه، گفته را ما پذيرفته و در ميليون ها بايگاني مغز، لحظه هاي موفقيت و پيشرفت را در طول زندگي بيرون کشيده و اعلام مي کند:« به اين دلايل شما آدم موفقي هستيد». برعکس اگر سؤال کنيم:« چرا من آدم بدبختي هستم»، ضمن قبولي بدبختي، در ميليون ها فايل مغز به دنبال زمان هاي بدبياري، عدم موفقيت، حوادث ناگوار و … گشته و به ما مي گويد:« به اين دلايل شما آدم بدبختي هستيد!» بنابراين با پرسش هاي مثبت، ضمير ناخودآگاه جواب هاي مثبت و در مقابل پرسش هاي منفي، جواب هاي منفي براي ما آماده مي کند. لذا با سؤالات مثبتي چون :« چرا من سالم و تندرست هستم؟»( در حالي که ممکن است مريض و حتي سخت بيمار باشيم)، « چرا من ثروت فراوان دارم؟»( در حالي که ممکن است خيلي فقير بوده و حتي بدهي فراواني هم داشته باشيم)، « چرا من قدرتمند هستم؟»( در حالي که ممکن است آدمي خيلي ناتوان باشيم)، « چرا من آدم جذاب و دوست داشتني هستم؟»( در حالي که احتمالاً از نظر فيزيکي چهره اي زيبا نداشته باشيم) و صدها چراي مثبت ديگر … ضمير ناخودآگاه کليه پرسش ها را ضبط و سپس جواب سؤالات را از فايل هاي مغز بيرون مي کشد. وقتي پروسه پرسش و پاسخ بارها تکرار مي شود، پاسخ ها جزو باورهاي ضمير ناخودآگاه مي گردند. بنابراين ثروت، خوشبختي، سلامتي و موفقيت در دسترس همه ماست. کافي است با اشتياق، با اراده قوي و مصمم و با اعتقاد به پيروزي، بخواهيم آنها را به دست بياوريم، ضمن اين که پرسيدن سؤال هاي مثبت از خود باعث ايجاد رضايتمندي و احساس آرامش و اميد به آينده خواهد شد.

اصل چهارم: تطبيق جملات تأکيدي با حالات احساسي و فيزيک بدن

اگر جمله تأکيدي ما به صورت« من کاملاً شاداب هستم» باشد، بايد فيزيک بدني و حالات احساسي چهره و روحيه ما دقيقاً در شرايط شادابي و سلامتي قرار بگيرد و اين عمل يعني باور به انجام شدن جمله تأکيدي در لحظه. اگر حالت فيزيک بدن و احساسات ما عکس جملات تأکيدي باشد، نتيجه اي در بر نخواهد داشت.

اصل پنجم: داشتن تصاوير ذهني از جملات تأکيدي

زماني که با خود اين جملات را تکرار مي نماييم، کافيست تصوير وقوع آنها را به صورت کامل در ذهن خود ببينيم، چرا که قدرت يک تصوير معادل هزار کلمه است، يعني تصوير خالي يک حالت تأکيدي معادل با بيان هزار با تکرار جمله تأکيدي است. اصول تصوير سازي ذهني از تکنيک هاي بسيار قوي و پيشرفته در علم NLP مي باشد که براي ايجاد هرگونه تغيير در زندگي ابتدا کافيست تصاوير موردنظر در ذهن تغيير يابند، در غير اين صورت موفقيتي حاصل نخواهد شد. ضمير ناخودآگاه بين تخيل و تصويرسازي واقعي فرقي قايل نيست. به همين دليل از اين خاصيت در خلق اهداف در NLP استفاده شده است.

اصل ششم: قانون خودهوشياري و مراقبه

از اين طريق بايد ياد بگيريم هنگام انجام هر کاري، هوشيارانه آن عمل را انجام دهيم. به عنوان مثال هنگام پياده روي، غذا خوردن، حرف زدن و غيره گاهي کنترل اين اعمال را به صورت ارادي در اختيار بگيريم.

اصل هفتم: اصل کنترل اطلاعات

هر فکر يا اطلاعاتي که وارد ذهن و ضمير ناخودآگاه مي شود، در يک چشم برهم زدن، بر ترکيبات شيميايي بدن تأثير گذاشته و بعد از هر انديشه اي، احساسي در بدن توليد مي گردد. انديشه هاي مثبت و شادي بخش باعث ترشح هورمون هايي مي شوند که جسم و ذهن ما را سالم، پرنشاط و سيستم ايمني و دفاعي بدن را فعال تر مي سازند. انديشه هاي مثبت، راه پيشرفت ها، سازندگي ها و چگونگي رسيدن به پيروزي را به ما نشان مي دهند.
توصيه مي شود که هميشه به پيروزي ها بينديشيم، هميشه خود را لايق و شايسته بدانيم، هرگز خود را دست کم نگيريم. انديشه هاي منفي و مخرب، فعل و انفعالات شيميايي بدن را به صورت منفي تغيير داده و با ترشح هورمون هاي مضر و سمي، باعث بسياري از امراض روحي و جسمي مي گردند. افکار و اطلاعات منفي، ناتوانايي ها، نارسايي ها، احساس حقارت و خود کم بيني ها را تشديد کرده، از سوي ديگر اعتماد به نفس و خودباوري را در ما به شدت کاهش مي دهند و در مواجه با هر کاري، با شعار « نمي تواني، عرضه اش را نداري، شکست مي خوري» عليه منافع خود شخص به کار افتاده و عملاً سد راه پيشرفت مي گردند.
انسان دايماً افکار منفي يا مثبتي را انتخاب کرده و آگاهانه يا ناآگاهانه حتي بعضاً لجوجانه به تکرار آنها مي پردازد. احساس هاي منفي بي آن که دخالتي داشته باشيم، در فکر ما جا مي گيرند. اما جنبه هاي مثبت را بايد با تلقين به افکار تزريق کرد چون هرکسي در هر روز بيش از 60 هزار رشته فکري مي تواند توليد نمايد. لذا وقتي افکار مثبت يا منفي در ذهن تکرار شوند، اثرات مثبت يا منفي آن بر جسم، به صورت دايمي ادامه پيدا مي کند. وقتي انديشه هاي منفي را در سر داريم، آنها را خواسته يا ناخواسته در هر روز چند هزار مرتبه تکرار مي کنيم. در نتيجه افکار منفي قوي تر مي شوند و جاي بيشتري در ذهن به خود اختصاص مي دهند که به اين کار قانون انبساط در ذهن گفته مي شود . در نهايت تمام بخش توليد فکر را تحت نظارت خود گرفته و به مجموعه افکارمان ماهيتي منفي مي دهند.
با اين روند بخش عظيمي از توانايي هاي ( بالفعل و بالقوه) خود را ناتوان ساخته و بيهوده هدر مي دهيم. در نتيجه بي حوصله، کم اشتها، پريشان حال، بدخواب و افسرده گشته، همچنين به ناراحتي قلبي، عروقي، فشار خون و هزاران درد ديگر دچار مي شويم. در حقيقت با منفي انديشي و تکرار آن در ذهن، خون خود را هرچه بيشتر مسموم ساخته و انرژي و نيروي خود را در تخريب خويشتن و ديگران به کار مي بريم. به عبارت ساده سموم حاصل از نگراني، خشم، ترس، ناکامي، منفي بافي و … ما را به سوي بيماري و نابودي مي کشاند. غيرممکن است در آن واحد هم سالم باشيم و هم منفي نگر و مضطرب و نگران. جالب اينجاست که هر فکري مي کنيم، بيشتر از حواس پنجگانه در ضمير ناخودآگاه اثر گذارند. لذا بايد مراقب انديشه ها و اطلاعات ورودي خود باشيم و سعي کنيم فقط اطلاعات مثبت و سازنده را که سيستم ايمني بدن را تقويت کرده و باورهاي ما را عالي مي سازند، به ذهن راه دهيم.
پژوهشگران در مسير کشف چگونگي روند تشکيل باورهاي انساني، به کشف بزرگ تري نايل آمدند و آن کشف قدرت خارق العاده ضمير ناخودآگاه در انسان ها بود. همه ي انسان ها قادر هستند از قدرت و توانايي هاي نامحدود ذهني خود بهره مند شوند و با استفاده از نيروي شگفت انگيز درون، به آساني به سعادت، آرامش باطني، شادابي، تندرستي، ثروت و به نور و عشق و زيبايي برسند. ضمير ناخودآگاه از چنان نيرويي برخوردار است که مي تواند کليه مسايل احساسي، عاطفي، مالي و تندرستي انسان را به آساني حل کند. ولي اين نيروي بيکران مثل شمشير دو لبه است که اگر درست استفاده کنيم، زندگي عالي و باشکوه خواهيم داشت. اگر طرز استفاده صحيح از نيروي عظيم و بي نظير ضمير ناخودآگاه خود را ندانسته و نتوانيم بر آن تسلط يابيم، مسلماً نخواهيم توانست از برکات مثبت آن برخوردار باشيم. به علاوه استفاده هاي ناصحيح و منفي از آن هم، حوادث ناگوار و خسارت جبران ناپذيري در پي خواهد داشت.
براي ساخت باورهاي دلخواه و اخذ نتايج مطلوب، شب هنگام قبل از خواب و در طول روز، ده ها بار اهداف خود را تکرار کنيد و با اشتياق و عزمي راسخ، آن قدر تکرار کنيد تا ضمير ناخودآگاه آنها را باور کند. وقتي ضمير آنها را باور کرد، موجبات انجام آنها را هم فراهم مي سازد.
به اين ترتيب با تغيير باورها، افکار و شيوه هاي زندگي مان تازه گشته و در مسير دگرگوني هاي عظيم و شگفت انگيز زندگي قرار مي گيريم. پس از اين به بعد بايد هوشيارانه انتخاب نماييم که چه نوع اطلاعاتي را بايد ببينيم، بشنويم و کدام اطلاعات را نبينيم و نشنويم.

نويسنده:امير حسين غروي
منبع: کوچه ما، شماره 10.