تجدید نظرهای ساندور رادو

 

ساندور رادو (1) در مجارستان متولد شد و در همانجا تحصیل کرد. او به فرنزی در سازمان دهی انجام روانکاوی مجارستان کمک کرد و سپس توسط کارل آبراهام تحت روانکاوی قرار گرفت. در 1938 به آمریکا مهاجرت و در دانشگاه کلمبیا اولین مؤسسه آموزشی روانکاوی را تأسیس کرد .
او یکی از منظم ترین و سازمان یافته ترین تجدید نظرها در مورد شیوه های سنتی روانکاوی را انجام داد. رادو پس از عدم رضایت از این شیوه ها، روشی را بر اساس «روان پویایی سازگارانه (2)» پیشنهاد می کند. او به انتقاد از شیوه مرسوم روانکاوی در مورد وادار کردن بیمار به واپس روی به مراحل اولیه رشد و تکامل پرداخته و بیان می کند که پس از این واپس روی باید پیشرفتی در کار باشد که از نظر او به معنی تطابق و سازگاری موفقیت آمیز با وضعیت کنونی زندگی است. او در این رابطه سوالی اساسی را پیش می کشد: «آیا درک بیمار از گذشته خود برای آنکه تغییری در او رخ دهد کافی است؟» او می گوید: «غلبه بر سرکوبی و یادآوری خاطرات ناخوشایند گذشته یک مطلب است و استفاده از این خاطرات برای یادگیری و بوجود آوردن دانشی جدید مطلبی دیگر.»
به اعتقاد رادو بیمار باید از شیوه های سازگاری کودکانه به سوی روشهای بالغانه حرکت داده شود. بیمار تمایل دارد که رابطه خود با درمانگر را به سوی یک رابطه والد کودک سوق دهد، اما درمانگر باید در مقابل این خواسته بیمار ایستاده و کوشش در برقراری رابطه ای بالغانه با وی نماید. فقدان اتکا به نفس عامل این واکنش بیمار است و رادو بر شکوفایی اعتماد به نفس بیمار در یک فضای واقع بینانه تأکید می کند.
«حتی اگر یافته هایی دقیق از گذشته در دسترس باشند، تعبیر و تفسیر همیشه باید با ارجاع به عملکرد کنونی زندگی فرد آغاز شده و پایان یابد.»
او روانکاوی سنتی را به علت تأکید بیش از حد بر گذشته که سبب طولانی شدن غیر ضروری روند درمان شده و واپس روی بیمار را تشدید می نماید، سرزنش می کند. از دید رادو، کنکاش در گذشته باید در خدمت زمان حال زندگی بیمار و اساسی برای سازگاری آینده وی باشد. او از بوجود آمدن نوروز انتقالی در جریان درمان ممانعت به عمل می آورد و در عوض برای درمانگر نقشی فعال و آموزشی قایل است.
رادو چهار سطح را در رابطه باانسجام و سازمان دهی روانی انسان پیشنهاد می کند. این مراحل با الهام گرفتن از مراحل تکامل مغز که به سمت تأثیر بیشتر قشر مخ بر مناطق تحت قشری حرکت می کند، مطرح شده است. در اولین سطح که سطح لذت گرایانه (3) است، موجود بر اساس پیش بینی درد و لذت عمل می کند. در مرحله هیجانی (4) با پیدایش هیجانات سر و کار داریم و رادو این هیجانات را به دو دسته احساسات اضطراری (5) و احساسات لطیف (6) تقسیم می کند. احساسات اضطراری مانند خشم و ترس و احساسات لطیف مانند عشق و افتخار به ترتیب پاسخهایی نسبت به درد و لذت واقعی یا پیش بینی شده هستند، تخیلات، توهمات، پیش داوریها و هذیانها همگی مشخص کننده تفکر احساسی (7) هستند که مرحله سوم را از دید رادو می سازند. در مرحله آخر با تفکر غیر احساسی (8) سر و کار داریم که مترادف «اصل واقعیت» مطرح شده از سوی فروید است و به فرد کمک می کند که تمایلات فوری خود را به علت نفع آتی کنار بگذارد.
رادو سلامت روانی را به عنوان غلبه نسبی احساسات لطیف بر احساسات اضطراری در فردی که مستقل و به خود متکی است تعبیر می کند. فرد سالم در دیگران احساسی لذت بخش بوجود می آورد و این خود موجب تقویت احساس لذت بخش فرد از خودش می شود. پاسخهای اضطراری در فرد سالم هنوز فعالند اما راههای غیر مخرب برای تخلیه انرژی آنها در پیش گرفته می شود. در روان درمانی، هدف تغییر سازمان دهی احساسی و هیجانی فرد در جهت افزایش اتکای به نفس او است تا تأثیر احساسات لطیف بر رفتار او بیشتر گردد.

پی نوشت ها :

1. (Sandor Rado (1890-1972
2. Adaptational Psychoadynmics
3. Hedonic
4. Emotional
5. Emergency Emotions
6. Tender Emotions
7. Emotional Thinking
8. Non- Emotional Thinking

منبع: روانکاوی در گذر زمان