ده خطای شناختی

 

۱- تفکر هیچ یا همه چیز :

همه چیز را سفید و در غیر اینصورت سیاه می بیند . هر چیز کمتر از کامل ، شکست بی چون و چراست . زنی که رژیم لاغری گرفته بود ، پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت ” برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت ” با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد .

۲- تعمیم مبالغه آمیز:

هر حادثه منفی و از جمله شکست در یک ماجرا ی عشقی یا یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کنید و آنرا با کلماتی چون ” هرگز” و ” همیشه ” توصیف می کنید . فروشنده ای افسرده ای که در حال رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت ” چه بد شانس هستم ، پرنده ها همیشه به شیشه اتومبیل من می خورند .”

۳- فیلتر ذهنی :

تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیتها را تار می بینید . به جزیی از یک حادثه منفی توجه می کنید و بقیه را فراموش می کنید . شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر می کند. به خاطر طرز برخورد با خود با همکاران اداره تشویق می شوید ، اما در این میان کسی از جمع همکاران کلمه ای نه چندان جدی در مقام انتقاد از شما می گوید . روزهای مدید در حالیکه همه گفته های مثبت را فراموش می کنید ، تحت تاثیر این تک انتقاد رنج می برید .

۴- بی توجهی به امر مثبت:

با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت ، اصرار بر مهم نبودن آنها دارید . کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانید ، می گوئید که هرکسی می تواند این کار را انجام دهد . بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می گیرد و شما را به احساس ناشایسته بودن سوق می دهد .

۵- نتیجه گیری شتاب زده :

بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتابزده می کنید .

ذهن خوانی : بدون بررسی کافی نتیجه می گیرید که کسی در برخورد با شما واکنش منفی نشان می دهد .

پیشگوئی : پیش بینی می کنید که اوضاع بر خلاف میل شما در جریان خواهد بود . بدون هر گونه بررسی می گوئید ” آبرویم خواهد رفت ، از انجام اینکار بر خواهم آمد آمد ” و اگر افسرده باشید ممکن است به خود بگوئید ” هرگز بهبودی نخواهم یافت “

۶- درشت نمائی :

از یک سو در باره اهمیت مسائل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کنید و از سوی دیگر اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست برآورد می کنید . موردی است که به آن ، گاه بازی دوربین چشمی نام نهاده اند .

۷- استدلال احساسی :

فرض را بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوما” منعکس کننده واقعیت ها هستند : ” از سوار شدن در هواپیما وحشت دارم ، حتماٌ پرواز با هواپیما بسیار خطر ناک است . ” یا ” احساس گناه می کنم ، باید آدم بدی باشم ” یا ” خشمگین هستم معلوم می شود با من منصفانه برخورد نشده است ” یا ” احساس حقارت می کنم ، معنایش این است که آدم از درجه دوم اهمیت هستم ” یا ” احساس نومیدی می کنم ، حتماٌ با ید نومید با شم .”

۸- بایدها :

انتظار دارید که اوضاع آنطور که شما می خواهید و انتظار دارید باشد . نوازنده بسیار خوبی پس از نواختن یک قطعه دشوار پیانو با خود گفت ” نباید اینهمه اشتباه می کردم ” آنقدر تحت تاثیر این عبارت قرار گرفت که جند روز متوالی حال و روز بدی داشت . انواع و اقسام کلماتی که باید را به شکلی تداعی می کنند ، همین روحیه را ایجاد می نمایند .

آن دسته از عبارت های ” باید” دار که بر ضد شما بکار برده می شوند ، به احساس  تقصیر و نومیدی منجر می گردند. اما همین باورها ، اگر متوجه سایرین و یا جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی می گردد ” نباید این قدر سمج باشد . “

خیلی ها می خواهند با ” باید” ها و ” نباید ” ها به خود انگیزه بدهند . “نباید آن شیرینی را بخورم ” اغلب بی تاثیر است زیرا ” باید ” ها تولید تمرد می کنند و اشخاص تشویق می شوند که درست بر عکس آنرا انجام دهند .

۹- بر چسب زدن :

بر چسب زدن شکل حاد تفکر هیچ یا همه چیز است . به جای اینکه بگوئید ” اشتباه کردم ” به خود  بر چسب منفی می زنید ” من بازنده هستم ” گاه هم اشخاص به خود بر چسب ” احمق ” یا ” شکست خورده ” و غیره می زنند . بر چسب زدن غیر منطقی است ، زیرا شما با کاری که می کنید تفاوت دارید . انسان وجود خارجی دارد اما ” بازنده ” و ” احمق ” به این شکل وجود ندارد . این برچسب ها تجربه های بی فایده ای هستند که منجر به خشم ، اضطراب ، دلسردی و کمی عزت نفس می شوند .

گاه بر چسب متوجه دیگران است . وقتی کسی در مخالفت با نظر شما حرفی می زند ممکن است او را یک متکبر بنامید . بعد احساس می کنید مشکل بجای رفتار یا اندیشه بر سر ” شخصیت ” یا ” جوهر و ذات ” اوست . در نتیجه او را به کلی بد قلمداد می کنید و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمی شود .

۱۰- شخصی سازی و سرزنش :

خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته اید . وقتی زنی از آموزگار پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمی خواند با خود گفت ” این نشان می دهد که من مادر بدی هستم ” و چه بهتر که این مادر علل واقعی درس نخواندن فرزندش را می جست تا او را کمک کند . زنی از شوهرش کتک خورده بود به خود گفت ” اگر با روابط جنسی بهتری برقرار می کردم مرا نمی زد . ” شخصی سازی منجر به احساس گناه ، خجالت و ناشایسته بودن می شود .

بعضی ها هم عکس اینکار را میکنند و سایرین و یا شرایط را علت مسائل خود تلقی می کنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند ” علت زندگی زناشوئی بد من این است که همسرم منطقی نیست ” سرزنش به خاطر ایجاد رنجش اغلب موثر واقع نمی شود .