علم روانشناسی به مفهوم امروزی آن، علم نوپایی است که مدت زیادی از آغاز تحول آن نمی گذارد. روانشناسی تجربی از سال 1879 تحول خود را آغاز کرده است، اما مطالعه روان، از زمانی که انسان خود را شناخته و به این حقیقت مسلم پی برده که دارای روان یا روح می باشد، آغاز گشته است.
مطالعه روان بر اساس تعالیم پیامبران الهی درمیان مردم رواج فراوانی داشته است؛ زیرا پیامبران، اولین کسانی هستند که به شناخت انسان و به تبع آن به شناخت خدایتعالی، انسان را راهنمایی کرده اند.
هدف بعثت تمام پیامبران الهی، رسیدن به توحید و شناخت خدایتعالی بوده است، اما شناخت خدایتعالی مقدمه ای بسیار با ارزش لازم دارد و آن شناخت خود انسان است، زیرا هر کس خود را به خوبی بشناسد، خدای خود را بهتر خواهد شناخت.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:
« کسی که خودش را بشناسد، خدایش را خواهد شناخت.»(1)
یکی از اهداف خلقت انسان بر روی زمین، عامل شناخت است. خداوند متعال انسان را به این خاطر خلق فرموده است که خود و جهان پیرامون خود را به درستی مورد شناسایی قرار دهد.
شناخت انسان از خود و جهان پیرامون خود، مدتها توجه او را به خود جلب نموده و او در رسیدن به این هدف، گامهای مؤثری برداشته است.
انسان تا زمانی که در اثر این جستجو به شناخت نهایی، یعنی شناخت خداوند متعال نرسد، همواره به تلاش خود ادامه خواهد داد؛ زیرا هدف انسان پس از شناخت خود و محیط پیرامون خود، شناخت خدای متعال می باشد.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) چه زیبا می فرمایند:
« دوست نمی دارم که در کودکی بمیرم و داخل بهشت شوم( دوست دارم زنده بمانم) و بزرگ شوم تا پروردگار خود را بشناسم.»(2)
بنابراین یکی از اهداف خلقت انسان، شناخت خدایتعالی می باشد و برای رسیدن به این هدف، انسان باید ابتدا خود را بشناسد.
انسان همواره در صدد است که این گل سر سبد آفرینش را به خوبی بشناسد.
شناخت انسان از خود، ابعاد گسترده ای دارد؛ زیرا که انسان دارای ابعادی مانند جسم و روح است.
شناخت جسم انسان بر اثر تکامل یافتن علم زیست شناسی تا حدودی انجام پذیرفته است و او سعی کرده است از این طریق به شناخت های بسیار مهمی دسترسی پیدا کند. اما شناخت روح او همچنان نامکشوف باقی مانده و انسان نتوانسته است در این زمینه گامهای مؤثری بردارد؛ زیرا آگاهی کافی دراین زمینه نداشته است.
مطالعه چگونگی روح یا روان، بیشتر از سوی پیامبران الهی و اوصیای آنان به انسان آموخته شده است و دین ما که کامل ترین ادیان می باشد، از رمزهای این پدیده ، بیشتر پرده برداشته و آگاهی های زیادی دراین زمینه به ما ارزانی داشته است.
در مورد مطالعه روان و رفتارهای برخاسته از آن، از سوی بزرگان دین، سفارش های فراوانی توصیه گردیده است.
روایات زیادی از سوی ائمه معصومین(ع) وجود دارد که ما را به پژوهش در این زمینه دعوت می نمایند.
اهمیت شناخت روان و رفتارهایی که از روان سر می زند، به اندازه ای با ارزش است که مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) در روایتی با تأکیدی خاص، توجه ما را به پژوهش در مورد آن معطوف داشته و می فرمایند:
« به دنبال علم باشید، اگر چه در چین باشد و آن شناخت نفس می باشد که در آن شناخت خدای عزّو جّل است.»(3)
کلام مولای بزرگوار(ع) چنان تأکیدی بر شناخت نفس و روان دارد که دانشمندان را به پژوهش آن دعوت می نماید، حتی اگر با مشقت مسافرت به نقاط دور دستی مانند چین باشد. ( زیرا در آن زمان مسافرت به چین با مشقت همراه بود و از دورترین نقاط روی زمین محسوب می شد.)
باید توجه داشته باشیم که منظور مولای بزرگوار(ع) درمورد معرفت النفس، تنها مطالعه روان یا روح نمی باشد؛ زیرا معرفت النفس علمی بسیار گسترده است که مطالعه روح یا روان، بخشی از آن محسوب می شود.
مطالعه دقیق نفس بر اساس روایتی از مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) از سوی یکی از یاران صدیق آن بزرگوار به نام کمیل، قابل بررسی است.
کمیل گوید: از مولایم امیرالمؤمنین(ع) سؤال کردم و گفتم:
یا امیرالمؤمنین، می خواهم نفسم را به من بشناسانی.
آن بزرگوار فرمودند:
« ای کمیل کدام نفس را می خواهی بشناسی؟(4)
گفتم مولای من مگر نفس، بیش از یک نفس است؟
فرمودند:
ای کمیل، انسان دارای چهار نفس می باشد:
نفس نامیه نباتیّه، نفس حسّیه حیوانیه، نفس ناطقه قدسیه، و نفس ملکیّه الهیه.»(5)
در این روایت امام بزرگوار(ع) ما را به شناخت این چهار نفس دعوت می فرمایند.
بررسی چهار نفس که امام بزرگوار(ع) بیان فرمودند به زمان بیشتری نیازمند است.
پژوهش در مورد روان، در زمان ما از ارزش خاصی برخوردار است و با پیشرفت علم زیست شناسی و دیگر علوم، نقاط مبهم و پیچیده تری توسط دانشمندان در این زمینه روشن گردیده است. اما این آغاز راه است؛ زیرا روانشناسی برای رسیدن به هدف مطلوب خود، راهی بس طولانی در پیش دارد که رسیدن به آن جز با پژوهش های بنیادی امکان پذیر نیست.
مهم ترین عواملی که در روانشناسی علمی جدید مورد بحث و مطالعه قرار گرفته است، عبارتند از: احساس، ادراک، یادگیری، انگیزه، هیجان، شخصیت و..
همه این عوامل در روانشناسی اسلامی نیز به طور مشخص مورد بررسی قرار گرفته است که با مطالعه آنها به غنی بودن متون روایات اسلامی بیشتر پی می بریم.
باید توجه داشت که علم به وسیله ی روش کوشش و خطا توانسته است حقایق روانشناسی را به دست بیاورد در حالی که آیات و روایات، خطایی وجود ندارد؛ زیرا منبع آن از حقیقت قرآن و وحی سرچشمه گرفته است.

پی‌نوشت‌ها:

1- مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ. ( غررالحکم ، ص 625).
2- ما یَسُّرُنی لومِتُّ طِفلاً و اَدخِلتُ الجَنَّةَ وَ لَم اَکبُر فَاَعِرفَ رَبّی عَزَّوَجَلَّ ( میزان الحکمه، ج6، ص 155).
3- اَطلِیوا العِلمَ وَ لو بالصّینِ وَ هُوَ معرفتُ النَفسِ و فیهِ مَعرِفَتُ الرَبَّ عزَّو جلَّ ( مصباح الشریعه، ص 257).
4- یا کُمیلُ، ایَّ النّفسِ تُریدُ اَن اُعَّرِفَکَ؟ .
5- یا کُمیلُ، اِنَّها هِیَ اَربعةُ: النّامُیةُ النّباتیَّةُ، و الحسّیةُ الحیوانیّةُ، و النّاطِقَةُ القدسیَّةُ، و المَلَکیَّةُ اِلاهیَّةُ( الحدیث، ج3، ص 281).

منبع مقاله: ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم.