همجنس بازی یک عمل جنسی است که در تمام اقوام و ملل گذشته مورد مذمت واقع شده است و در دین سعادت آفرین اسلام به عنوان یک گناه کبیره محسوب می شود، و در تعبیر روائی و فقهی «لواط» گفته می شود.
باید توجه داشته باشید که احکامی مانند واجب و حرام که خداوند متعال جعل کرده است همه بر اساس مصلحت و مفسده بندگان است، یعنی هر کاری که برای بندگان مصلحت داشته باشد و مفید باشد خداوند به آن امر می کند و واجب می شود و هر کاری که مفسده و ضرر داشته باشد، از آن نهی می کند و حرام است.
درست مانند پزشکی که داوری تلخی را برای بیمار تجویز کرده است، بیمار می گوید من به این تمایل ندارم بلکه به چیز دیگری میل دارم، اما پزشک می گوید واجب است بخوری چون برایت مصلحت دارد، اگر نخوری مفسده و ضرر دارد، دکتر به خواهش ها و تمایلات بیمار نگاه نمی کند بلکه به سلامت بیمار می اندیشد. حال در مورد حرمت همجنس بازی هم خداوند به تمایل فرد ـ حتی طرفین ـ کاری ندارد، و آنرا مطلقاً حرام دانسته است. این امر هر چند برای بعضی افراد و جوامع امری عادی تلقی می شود ولی در حقیقت حتی به اعتراف همین افراد این کار خارج از نظام عادی و طبیعت بشری است و موجب ضررهای زیادی است.
خداوند متعال مخلوقات و نظام عالم را بر اساس حکمت خلق کرده است و هر چیزی در این دنیا اگر روی روال طبیعی خود نباشد نتیجة درستی نمی دهد و موجب ضرر و خسران خواهد بود. در مورد انسان و قوای وجودی او هم اینگونه است و باید در مسیر طبیعی خود باشد تا به هدف مطلوب برسد و اگر برخلاف مسیر عادی خود باشد حرام است چون موجب ضرر است. خود ارضائی و همجنس بازی چون بر خلاف طبیعت است موجب ضررهای جبران ناپذیر جسمی، روانی و اجتماعی می شود لذا حرام است.
وقتی امری از لحاظ شرعی حرام شد دیگر راه فرار یا استثنائی برای آن وجود ندارد مخصوصاً این گونه امور که جایگزینی مناسب( ازدواج) برای آنها در شرع لحاظ شده است. و حتی مجازات شدید شرعی که خداوند برای این عمل قرار داده، خبر از زشتی شدید این کار می دهد. اسلام این مجازات را حتی برای کسانی که خود داوطلبانه و با رضایت کامل به این عمل دست می زنند هم جاری می داند و حتی قومی را به خاطر این عمل(لواط) از بین برد.
پس می توان گفت از جهت حرمت آن هیچ بخثی نیست و عادی شدن یک عمل در یک زمان و مقطع خاص هم باعث نمی شود که حکم حرمت از آن برداشته شود زیرا این عمل به اصطلاح عادی این زمان، در یک مقطعی بسیار زشت بوده و شاید در آینده نیز جامعه دوباره پی به زشتی آن ببرد. همچنانکه الان آنرا جزو اختلالات جنسی شمرده و برای آن ضررهائی را بیان کرده اند.
برخی راهکارهای کنترل تمایلات 1. قبل از بیان راهکارها، دانستن این نکته ضروری است که بعضی افرد، از داشتن اینگونه تمایلات ناراحتند و بعضی دیگر نه تنها ناراحت نیستند بلکه استقبال هم می کنند این راهکارهای برای گروه اول است اما گروه دوم برای حل مشکلشان نیاز به یک پیش زمینه دارند سپس می توانند از این راهکارها استفاده کنند. زیرا شخصی که از علمش ناراحت نیست اصلاً سراغ درمان نمی رود. به همین خاطر ما قبلاً مجبوریم به اینان بقبولانیم که این عمل زشت، و ضرر دارد و راه آنهم ایجاد یک بینش صحیح در آنها و سوق دادن تفکراتشان به جهت واقع است. برای بینش صحیح دادن هم از سه جایگاه می توان استفاده کرد که بطور خلاصه عبارتند از:
1. جایگاه اسلام: که اسلام سرسختانه با این عمل مخالفت کرده و شاید بتوان گفت شدیدترین احکام را هم در همین زمینه دارد.
2. جایگاه اجتماعی فرهنگی: که اینکار در فرهنگ ما بسیار زشت است و باعث تنزل موقعیت اجتماعی و به حاشیه رانده شدن می شود.
3. در جایگاه بهداشت و سلامت جسم و جان: که برای اینگونه افراد باید ضررهایی که بر این اعمال مرتب می شود بیان کرد. این افراد بعد از دانستن این پیش نیازها و اعتقاد پیدا کردن به آنها جزء گروه اول شده و از این راهکارها می تواند استفاده کند.
با توجه به این نکته باید گفت کسانی که در خود تمایل به اینکار را احساس می کنند ریشه یابی کرده و ریشة این تمایل را بخشکاند. و به مبارزة با این تمایل برخیزند و با استفاده از راهکارهائی، نه تنها از مرحلة‌ عمل در آمدن این تمایلات جلوگیری کرده بلکه فکر و ذهن خود را هم نجات داده است.
الف:
علت عمده این حالات و عواطف، ریشه در مسائل جسمی و بدنی دارد یعنی در اثر اختلال در ترشح هورمون های بدن این اتفاق می افتد در این جا لازم است به یک متخصص غدد مراجعه کرده و با انجام آزمایش های لازم به شناخت علت فیزیکی اینگونه تمایلات، و رفع آنها (دارو درمانی) بپردازید.
ب:
در این قسمت به راهکارهائی اشاره می کنیم که بتوان با آنها میزان تمایل را به صفر رساند
1. اولین قدم برای حذف اینگونه تمایلات این است که به قابل درمان بودن آن ایمان و اعتقاد داشته باشیم. و از ناامیدی و یأس دوری کنیم، و توجه به این نکته هم داشته باشیم که رسیدن به هدف نیازمند گذشت زمان، صبر و حوصله، انتخاب راه صحیح و تحمل دشواریهاست.
2. گام دیگر این است که ناخوشایندی از جنس مخالف و تمایل به جنس موافق را بر زبان خود جاری نسازید و به خود تلقین کنید. همانطور که می دانید تلقین باعث رسوخ و پایداری آن کار در ذهن می شود با تلقین و القای جملات مثبت، به مقابلة با این تمایل برخواسته و شرائط را تغییر دهید. روانشناسان تلقی و القای افکار مثبت را یکی از مؤثرترین راهها، برای مبارزه و تضعیف یک صفت ناهنجار و جایگزینی صفتی پسندیده در روان آدمی می دانند و با این روش به مداوای بیماران روحی و حتی جسمی می پردازند.
3. یکی دیگر از راهکارها و روشهای درمانی، روشهای درمانی انزجاری یا بیزاری آور است. در درمان بیزاری آور، محرک تقویت کنندة رفتار نامطلوب، در اثر مجاورت با یک محرک بیزار کننده، توانایی فراخوانی رفتار نامطلوب را از دست می دهد، یعنی خاصیت تقویتی اش را از دست می دهد.[1]
به عبارتی، یک رویداد بیزار کننده با رفتار نامطلوب همراه می شود به این قصد که خاصیت تقویتی آن را کاهش دهد. استفاده از این روش به این صورت است که در لحظاتی که تنها نشسته اید، گناه و عمل مورد نظر شما (مانند تمایل به جنس موافق) که لذت آنی هم برای شما دارد در مقابل ذهن شما مجسم شد، همزمان با آن، یکی از منفورترین و زشت ترین حوادث زندگی، رخدادها، یا رفتاری را که اصلا خوشتان نمی آید، تصور کنید، چندین بار تمرین کنید تا این که هر وقت فکر گناه و یا تمایل شدید به جنس موافق به ذهن شما آمد، آن عمل زجرآور نیز در ذهن شما تداعی کند، به مرور زمان عمل و رفتار مورد نظر (که تمایل به جنس موافق باشد) نیز به نظر شما نفرت آور خواهد شد و هیچ وقت تمایلی به آن نخواهید کرد.
4. یکی دیگر از راههای خواستن و اراده کردن است. مهم این است که انسان بعد از احساس درد، به دنبال درمان بگردد و رفع آن مشکل را خواستار باشد و اگر اراده پدیدار شد کوهها را هم از جا می کند و به دنبال هر خواستنی توانستن است.
5. آخرین و مهم ترین راهکاری که پیشنهاد می شود این است که از خداوند متعال و اهل بیت ـ علیه‎ السلام ـ استمداد طلبیده و از آن بزرگواران کمک بخواهید، هنگام نماز سر به سجده گذاشته و با آفریننده مهربان و بخشنده خود راز و نیاز کنید. با تمام دل و جان بخواهید که شما را در ترک این گونه تمایلات ناپسند یاری کند.
امام رضا ـ علیه‎ السلام ـ:
علّت تحریم روی آوردن مردان به مردان و زنان به زنان یکی ساختار وجودی زنان و سرشت وجودی مردان است (که هر یک برای جنس مخالف، آفریده شده است.) و دیگر اینکه روی آوردن مردان به مردان و زنان به زنان سبب از بین رفتن نسل (بشر) و بر هم خوردن نظم و تدبیر (جامعه) و نابودی دنیاست.[2]


[1] . علی اکبر سیف، تغییر رفتار درمانی، چ4، تهران: نشر روان، 1379، ص 238.
[2] . میازن الحکمه، گردآورنده: محمد محمدی ری شهری، ترجمه: حمید رضا شیخی، چ2، قم: انتشارات مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، 1379، ج11، ح 18280، ص 5367.

دلائل عدم موافقت اسلام با هم‌جنس گرایی مردان چیست؟

خداوند طبیعت انسان و سایر حیوانات را به گونه‌ای آفرید که مرد و زن و نر و ماده مکمل یکدیگر بوده و در کنار هم به آرامش دست می‌یابند.
خداوند در قرآن پیرامون انسان می‌فرماید: و از نشانه‏هاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه‏هایى است براى گروهى که می‌اندیشند.[1]
و در مورد موجودات دیگر نیز که از این نظم طبیعی پیروی می‌کنند، می‌فرماید: و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید.[2] ‏
گفتنی است در میان حیوانات نیز همجنس‌گرایی رواج نداشته، بلکه هر کدام به جفتشان اکتفاء می‌کنند و این از غرایزی است که خداوند در موجودات قرار داده است.
بدیهی است که هرگونه رفتاری که خلاف این نظم طبیعی و خدادادی باشد، تجاوز از حدود الهی به شمار خواهد آمد:
«آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور مى‏‌روید (و همجنس بازى مى‏کنید، آیا این زشت و ننگین نیست)؟! و همسرانى را که پروردگارتان براى شما آفریده است رها مى‏‌‌کنید؟! (حقّاً) شما قوم تجاوزگرى هستید».[3]
در حدیثی از امام صادق(ع) پرسیده شد؛ چرا خداوند لواط را حرام کرده است؟ فرمود: اگر آمیزش با پسران حلال بود مردان از زنان بى‌‏نیاز (و نسبت به آنان بى‌‏میل) می‌شدند. و این باعث قطع نسل انسان مى‌‏شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعى جنس موافق و مخالف مى‌‏گشت.[4]


[1]. «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون‏»؛ روم، 21.
[2]. «وَ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون»؛ ذاریات، 49.
[3]. «أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمین‏  وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُون»؛ شعراء، 165 – 166.
[4]. «قَالَ فَلِمَ حَرَّمَ الزِّنَا؟ قَالَ لِمَا فِیهِ مِنَ الْفَسَادِ وَ ذَهَابِ الْمَوَارِیثِ وَ انْقِطَاعِ الْأَنْسَابِ لَا تَعْلَمُ الْمَرْأَةُ فِی الزِّنَا مَنْ أَحْبَلَهَا- وَ لَا الْمَوْلُودُ یَعْلَمُ مَنْ أَبُوهُ وَ لَا أَرْحَامَ مَوْصُولَةٌ وَ لَا قَرَابَةَ مَعْرُوفَةٌ قَالَ فَلِمَ حَرَّمَ اللِّوَاطَ؟ قَالَ مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ لَوْ کَانَ إِتْیَانُ الْغُلَامِ حَلَالًا لَاسْتَغْنَى الرِّجَالُ عَنِ النِّسَاءِ وَ کَانَ فِیهِ قَطْعُ النَّسْلِ وَ تَعْطِیلُ الْفُرُوجِ وَ کَانَ فِی إِجَازَةِ ذَلِکَ فَسَادٌ کَثِیرٌ»؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج ‏2، ص 347، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.

http://islamquest.net