نوفرویدی ها

برچسب ها می توانند گمراه کننده باشند. برخی از تئوری های جدید روان کاوی، به عنوان «نوفرویدی (1)» طبقه بندی شده اند. درک اینکه چرا چنین اصطلاحی متداول گردید مشکل است و مشکل تر درک ادامه این روند در انشعابات جدید تر و تازه تری است که از شیوه تفکر فرویدی صورت می گیرد. تازه تر نسبت به تئوری های آنا فروید، هارتمان، راپوپورت و دیگران که مفهوم «اگو عاری از تعارض» (Confict free ego) را مطرح کردند. این درست است که برخی از روانکاوانی که به عنوان نوفرویدی مطرح شدند در مکتب روانکاوی فروید آموزش دیده و حتی به کار پرداخته بودند اما همین موضوع در مورد یونگ و آدلر نیز صادق است در حالیکه این اصطلاح در مورد آنان به کار برده نمی شود. دوری آنها از مکتب فرویدی به هیچ وجه کمتر از هورنای، فروم، سولیوان و دیگران که به این عنوان مطرح شده اند نبود. در واقع پرسشی که اخیراً به درستی مطرح شده این است که چرا این تئوریها نو آدلری نامیده نمی شوند. به وضوح تئوریهای این متفکران در تأکید بر نقش اجتماعی به جای غرائز زیست شناسی در شکل گیری شخصیت با نظریات آدلر اشتراک دارد. در اینها مفهوم لیبیدو به صراحت رد نشده بلکه به حاشیه رانده شده و به جای آن سیستم عادتهای دینامیکی بنا شده که عمدتاً تحت تأثیر اولین تجارب اجتماعی قرار دارند. گرایشات عصبی هورنای، دینامیزم سولیوان و سیستم فرافکنی گاردینر (2) از این نوعند و تا حدی به نظرات آدلر در مورد شیوه زندگی شباهت دارند. برخی از این تئوریها همانند تئوری آدلر بر تعارضات درون خویشتن (self) فرد تأکید دارند. یک تصویر قراردادی و ایده آل از خود که از یک سو با خود واقعی فرد و از سوی دیگر با خویشتن بالقوه ای که می تواند به فعل درآید در تعارض است. آشکارا فروید مفهوم خویشتن را فراموش نکرده بود اما اگو در نظریات او در اغلب موارد به عنوان کارگزار نهاد عمل کرده و تنها سایه ای از مفهوم خویشتن در مقایسه با تئوری های گروه نوفرویدی است. از فرویدی های اولیه پاول فدرن (3) یک اصول گرایی ثابت قدم و باوفا دریافته بود که آنچه متمایز کننده حالت نرمال از حالت جنون است یک آگاهی پایدار و ثابت از تداوم تجارب فیزیکی و ذهنی خود می باشد و فرویدی بعد هارتمن در جهت عملکرد سازنده اگو، سازمان یافتن قسمتهای مختلف به صورت یک کل را پیشنهاد می کند ولی به طور کلی فرویدی ها یک تصویر سازمان یافته از خویشتن که فرد آن را می تواند به طور عینی تجربه کرده و درست یا غلط آن را به عنوان خود و چیزی متعلق به خود می شناسد به دست ندادند.
با نگاه به روش بالینی نوفرویدی ها و مقایسه با شیوه های سنتی درمان، به انحرافات چندی در آنها برخورد می کنیم که در برخی به صورت زیر پا گذاشتن اصول به همراه روش جلوه می کند (با وجود این حتی در میان فرویدی های متعصب نیز تنوع قابل توجهی از یک درمانگر به درمانگر دیگر به چشم می خورد). کاناپه درمانگر اغلب جای خود را به رابطه چهره به چهره می دهد و از تداعی آزاد نه به آن حد که بخواهد یک شیوه زندگی را به بیمار تحمیل کند و یا عقیده خود را قبل از آنکه بیمار به بینش کافی برسد به وی بقبولاند بلکه بوسیله فراهم آوردن محیطی که مشوق بیمار برای درک و کشف تجارب کنونی خود، رویاهایش و خاطراتش و … باشد استفاده می کند. تعداد ملاقاتهای میان بیمار و درمانگر می تواند کمتر بوده و گاهی بستگی به ماهیت بیماری و چگونگی پیشرفت روند درمان دارد و در فواصل هفته و یا ماه بیمار فرصت این را دارد که بینش به دست آمده در حین درمان را در زندگی واقعی خویش به کار گیرد. گفته می شود که دو یا سه و یا حتی یک ملاقات در هفته می تواند مناسب تر از برنامه پنج روز در هفته باشد.
جالب توجه است که هر روز که می گذرد کشیدن خط متمایز کننده ای که فروید های کلاسیک را از نظراتی که گاه تفرقه افکنانه قلمداد شده اند جدا نماید مشکل تر می شود. در این میدان، همچنین در فرضیات یادگیری معاصر مرزهای سفت و سخت قبلی هر روز بیشتر قابل انعطاف می گردند و امکان گسترش بیشتر ایده هایی را که از ارزش آنها به اثبات رسیده می دهند. هر تئوری مگر آنکه کامل باشد باید اجازه چنین تغییر و تحولاتی را بدهد. بدون تغییر یا اصلاح و با تکیه صرف بر استحکام و ثبات درونی خود ممکن است بتوان روی پای خود ایستاد اما مانند لباس عروسی مادربزرگ پیر، هر روز که می گذرد بیشتر از مد افتاده جلوه کرده و دیگر با سن وی مطابقت ندارد. با در نظر گرفتن این مطلب ما می توانیم در مورد نو فرویدی ها بگوییم که «با وجودیکه آنها ممکن است با فروید و با یکدیگر موافق نباشند اما در این امر که خوشه چینان خرمن افکار یک مرد بزرگ بوده با یکدیگر اشتراک داشته و تداوم این افکار را بوسیله تطابق آنها با شرایط جدید تضمین کرده اند، به جای آنکه صرفاً به مومیایی کردن یک پیکر مرده بپردازند.)

پی نوشت ها :

1. Neo – Frueidian
2. Gardiner
3. Paul Federn

منبع: روانکاوی در گذر زمان