* این اصطلاح را که در مقابل واقعیت به معنای اخص کلمه قرار دارد (آن چه واقعیت مادی یا عملی می خوانند) می توان به عنوان نسج یا ماده ی اصلی در فرایندهای نفسانی و به خصوص در فرایندهای ناآگاه (رؤیا، عوارض نفسانی و فانتسم ها) به حساب آورد.

** واقعیت نفسانی(1) را از آن جا که براساس واقعیت خارجی ابداع شده است، می توان مقوله ای متشابه آن دانست. مع الوصف منظور از آن «صحنه ای است کاملاً متفاوت» که در ضمیر ناآگاه کارایی دارد و واقعیت و تاروپود تمامی تولیدات نفسانی را تشکیل می دهد. «فانتسم ها دارای واقعیتی نفسانی هستند که در مقابل واقعیت مادی قرار دارد». به طور اساسی تر می توان گفت که «همین واقعیت نفسانی است که در نِوروز عامل اصلی را تشکیل می دهد.» علت آن سهم مهم و اساسی آرزومندی در تشکل انواع فرایندهای ناآگاه است.
عشق مقوله ای است که با ایجاد هماهنگی میان فانتسم و مطلوب خارجی قادر به تحقق بخشیدن به واقعیت نفسانی می شود.

*** روان کاوی معنای واقعیت را تغییر داده است. البته این مهم را نه از طریق روانی کردن مسائل، بلکه با حقانیت بخشیدن به واقعیت نفسانی آن ها به انجام رسانیده، امری که البته از طریق مطالعه ی تعارضات نفسانی صورت گرفته است.

پی‌نوشت‌:

1.Psychische Realität (به آلمانی)

مراجع:
-زیگموند فروید، درس هایی به عنوان درآمد بر روان کاوی (1917).

منبع مقاله:
اسون، پل-لوران؛ (1386)، واژگان فروید، ترجمه: کرامت موللی، تهران: نشر نی، چاپ سوم