آشنایی با تكنيك‌های روان درمانی شایع

برخي از تكنيك‌هاي روان درماني كه به طور شايعي به كار مي روند.

انواع متفاوتي از روان درماني موجود است. به‌هر حال آنچه كه ما نياز داريم در مورد اين درمان‌هاي متفاوت بدانيم، به‌ويژه آن‌هايي كه در بخش مراقبت‌هاي اوليه به كار مي رود، موارد برجسته و مهم آن‌ها مي‌باشد.

توصيف ساده و مختصري از اين تكنيك‌ها همراه با مثال‌هاي روشنگر تهيه شده است. شامل:
1- برون ريزي Ventilation
اغلب انسان‌ها متحمل رخدادهاي ناخوشايند و نامطلوب زندگي مي‌شوند. بيش‌تر اين حوادث ناخوشايند جنبه‌هاي بسيار شخصي زندگي فرد را در بر مي‌گيرد. به دنبال اين تجربيات، ‌هيجان‌هاي آزار دهنده در درون فرد محبوس مي ماند و منجر به علايم جسمي و رواني مي‌شود. در اين وضعيت، ‌كمك به بيمار براي بيان اين تجربيات و هيجان‌هاي همراه آن باعث كاهش ناراحتي و رنج فرد مي‌شود. اين مرحله به رها سازي هيجان‌هاي به دام افتاده كمك مي‌كند و برون ريزي هيجاني ناميده مي‌شود.
مثال: آقاي «الف»، مرد 45 ساله اي است كه با شكايت درد و ناراحتي در سراسر بدن و به ويژه در ناحيه صورت كه از سه سال قبل شروع شده بود، مراجعه كرد. وي اظهار مي كرد به دليل اين درد و ناراحتي دچار اضطراب و افسردگي شده است. وي تصور مي كرد مبتلا به يك بيماري جدي و خطرناك جسمي است.  بعد از انجام معاينات فيزيكي دقيق، امكان وجود بيماري جسمي براي وي منتفي شد.

بنابر اين درمانگر براي وي روان درماني را آغاز كرد. در طي جلسات مشخص شد كه علايم وي با چند رويداد استرس زا در زندگي مرتبط مي‌باشد. وي صاحب هشت فرزند بود و درآمد كافي نداشت.

به‌علاوه، روابط پرتنشي با برادرش داشت. در طي جلسات روان درماني، درمانگر نسبت به وي حالت حمايت‌گرانه‌اي داشت و به حرفهاي بيمار در مورد مشكلاتش فعالانه توجه مي نمود. به دنبال برون ريزي هيجآن‌ها در طي اين جلسات، وي احساس بهتري پيدا نمود و علايم جسمي (درد) برطرف شد. در جلسات بعدي، بيمار با مشكلات زندگيش روبه‌رو مي شد و احساسات خود را براي درمانگر بيان مي كرد. به اين ترتيب او قادر شد كه با مشكلات زندگيش مقابله كند.
2- تخليه هيجاني (Abreaction)

اين تكنيك مشابه برون ريزي هيجاني ميباشد. تنها تفاوت بين اين دو روش درجه رهاسازي هيجاني است كه در نوع تخليه بيش‌تر مي‌باشد. ممكن است بيمار در هنگام بيان تجربيات دردناك خود دچار حملات گريه شود. در چنين وضعيتي، درمانگر به پيشبرد موفقيت آميز اين مرحله كمك مي‌كند. درمانگر با بيان جملاتي نظير: «درك مي كنم كه شما چه غمي را احساس مي كنيد» يا « تحمل اين وضعيت براي شما خيلي سخته » اين مرحله از درمان را تسهيل كند.
مثال: خانم «ب»، 20 ساله، ‌با شكايت از مشكلاتي كه يك سال طول كشيده بود،‌ مراجعه كرد. مشكلات وي از زماني شروع شده بود كه خواهرش به دنبال شكست در ازدواج خودكشي كرد. بيمار به شدت افسرده بود و بنابراين درماني دارويي ضد افسردگي شروع و به طور همزمان روان درماني نيز انجام شد. در يكي از جلسات بيمار چگونگي مرگ خواهرش را بيان كرد. وقتي كه صحنه خودسوزي خواهرش را مي‌گفت، ‌به شــدت گريه مي كرد و درماندگي و احساس گناه خود را در رابطه با مرگ خواهرش بروز داد. با رها سازي و تخليه اين هيجان‌هاي شديد ناخوشانيد به تدريج، علايم افسردگي وي در طي جلسات كاهش پيدا كرد.

3- اطمينان بخشي و تسكين دادن (Reassurance)
اغلب ما بيماراني را مي بينيم كه علاوه بر علايم جسمي از اضطراب شديدي رنج مي‌برند. براي مثال، فردي كه درد قفسه سينه را تجربه مي‌كند. از اين‌كه به يك بيماري جدي و خطرناك مبتلا باشد به شدت مي ترسد. به صورت مشابهي، ‌بسياري از بيماران در زمينه بهبودي و يا عدم بهبودي شك و ترديد دارند كه موجب اضطراب مي‌شود. در چنين موقعيت‌هايي لازم است كه اضطراب بيمار با اطمينان بخشي و با استفاده از جملاتي مثل: « مشكل شما وخيم و شديد نيست،‌ من اطمينان دارم كه شما خوب خواهي شد»  كاهش داده شود.
مثال: خانم 35 ساله ي متاهلي با شكايت از حركات عجيب در بدن، همراه همسرش مراجعه كرد معاينات و بررسي‌هاي دقيق بيمار هيچ آسيب جسمي را نشان نداد. در طي مصاحبه‌هاي بعدي، بيمار اظهار كرد كه دو زن در روستاي آن‌ها دچار سرطان شده‌اند و يكي از آن‌ها در اثر بيماري فوت كرده است. به‌ظاهر هر دو زن قبل از تشخيص سرطان چاق شده بودند.

به همين دليل بيمار نگران بود كه چون وي نيز به تازگي چاق شده است، ‌به سرطان مبتلا خواهد شد. بيمار از همسرش مي خواهد كه براي ارزيابي پزشـــكي مراجعه كنند. ولي همسر بيمار اين درخواست را ناديده مي‌گيرد.

به دنبال آن بيمار دچار حركات غيرعادي در اندامها مي‌شود كه بر هيستري (Hysteria) دلالت مي‌كند. درمانگر درباره علايم سرطان براي بيمار توضيح داد و به وي اطمينان داد كه معاينه و بررسي‌هاي انجام شده هيچ نشانه‌اي از سرطان را آشكار نكرده است. بعد از اين اطمينان بخشي، علايم هيستري برطرف شد و اعتقاد وي مبني بر ابتلا به سرطان از بين رفت. زماني اطمينان بخشي به رفع علايم اضطرابي بيمار كمك مي‌كند كه مبتني بر واقعيت باشد بنابر اين ضروري است كه در ابتدا بيمار به طور كامل و دقيق معاينه و بررسي شود.

4- توضيح دادن (Explanation)
به طور معمول، بيمار و اعضاي خانواده اش به دليل داشتن اطلاعات ناكافي در مورد سير و علت بيماري دچار اضطراب مي شوند. اغلب توضيحات درمانگر، موجب برطرف شدن اطلاعات غلط در زمينه بيماري و فهم درست از مشكل مي‌شود.
مثال: خانم 25 ساله‌اي،‌ با شكايت از سردرد كه به مدت 2 سال طول كشيده بود، به پزشك مراجعه كرد. او همچنين علايم اضطراب و افسردگي را نشان مي داد. بررسي‌هاي انجام شده، هيچ شواهدي از وجود يك بيماري جسمي را آشكار نكرد. درمانگر براي بيمار چنين توضيح داد: « مي دونم كه شما از سردرد رنج مي بريد، ولي به هر حال همه سردردها نتيجه يك بيماري مغزي نيستند. اغلب سردرد‌ها نتيجه يك بيماري مغزي نيستند و تشويش‌ها و نگراني‌هاي ذهني و رواني باعث سردرد مي شوند. وقتي ما مضطرب هستيم، عضلات سرو گردن دچار انقباض مداوم مي‌شوند و اين موجب سردرد مي‌شود».
5- تلقين كردن (Suggestion)
تلقين كردن، فرآيندي است كه طي آن علايم از طريق بيان عباراتي مثبت توام با اقتدار و قاطعيت، برطرف مي شوند. روش تلقين، به ويژه زماني موثر است كه بيمار درجاتي از ايمان و اعتقاد را به درمانگر خود داشته باشد. مثال‌هايي از جمله‌هاي تلقيني شامل: « الآن شما دردي را احساس نمي كنيد.» يا « از اين لحظه، شما آرامش را در خودتان احساس مي‌كنيد».
تلقين، به ‌ويژه‌ درحالت‌هاي ‌نوروتيك ‌و در وضعيت‌هايي ‌كه علايم جسـمي ناشي از مشـكلات رواني است (Psychosomatic)  موثر و مفيد مي‌باشد، البته به خاطر داشته باشيد كه بايد ساير تكنيك‌ها نيز در روند درمان استفاده شود. براي مثال، تلقين باعث رفع علايم خواهد شد ولي بايد علت به وجود آمدن علايم آشكار شود و براساس علت زمينه‌اي، درمان‌هاي اختصاصي انجام گيرد.

6- متقاعد سازي (Persuasion)
متقاعد سازي فرآيندي است كه در طي آن درمانگر، به تكرار به بيمار تاكيد مي‌كند كه رفتارش را تغيير دهد و يا روش‌هاي جديدي را براي مقابله با مشكلاتش به كار گيرد. براي مثال، در طي درمان، ممكن است بيمار متوجه علت مشكلات خود بشود، ولي اين آگاهي و دانش را در عمل به كار نبرد. با تاكيد و يادآوري مكرر به بيمار، تغييرات رفتاري مطلوب و پايدار حاصل مي‌شود. براي مثال با متقاعد سازي از او خواست به‌جاي استفاده از الکل براي حل مشکلاتش از روش حل مساله استفاده كند.
7- تقويت و پاداش (Reinforcement)
تقويت يا پاداش، روش‌هاي قوي و موثر براي افزايش وقوع رفتارهاي مطلوب است. پاداش مي‌تواند به شكل كلامي و يا مادي باشد.

تقويت‌هاي كلامي شامل عباراتي مشابه: «كار رو خيلي خوب انجام داديد»، « عاليه»، «خوشحالم كارتون رو تشريح كرديد» مي‌باشد. اين جملات بايد با حالت‌هاي مطلوب و متناسب چهره بيان شود. اغلب، پاداش‌هاي مادي براي كودكان استفاده مي‌شود.

براي مثال، مواد خوراكي يا اسباب بازي را بلافاصله بعد از اين‌كه كودك رفتار مطلوب را بروز داد، داده شود. تقويت جزو موثرترين روش‌ها براي ايجاد تغيير مطلوب در رفتار مي‌باشد، به شرطي كه دو نكته مورد توجه قرارگيرد.
الف: زماني كه دليل موجهي وجود ندارد نبايد از روش تقويت استفاده كرد. براي مثال، پاداش دادن به شخصي كه رفتار مطلوب را بروز نداده است، بي معني است.
ب: تقويت براي آن‌كه بيش‌ترين اثر را داشته باشد، بايد بلافاصله بعد از بروز رفتار انجام گيرد. به ويژه در کودکان اگر تقويت با تاخير انجام شود، موثر نخواهد بود.
 8- تفريح و سرگرمي Recreation)
همه ما گاهي اوقات نياز به تفريح داريم. تفريح باعث از بين رفتن يكنواختي كار و زندگي مي‌شود. به ويژه كساني كه مشكلات هيجاني شان ناشي از يكنواختي و يا سختي كار است، ‌به تفريح نياز دارند. درمانگر مي‌تواند فعاليت‌هايي نظير گوش دادن به راديو، ديدن فيلم و نمايش، بازي‌هاي داخل ساختماني، مراسم مذهبي، بازي با بچه‌ها و قدم زدن درفضاي سبز را پيشنهاد كند. مطالعه آثار ادبي و هنري و نيز نوشتن مي‌تواند لذت‌بخش باشد.
9- كار به منظور درمان (Work as therapy)
براي بعضي از انواع مشكلات هيجاني، كار مي‌تواند اهميت درماني داشته باشد. زماني كه، فرد به كاري مشغول مي‌شود، نشخوارهاي ذهني در رابطه با مشكلات كاهش مي يابد. از طرفي، كار با كاهش وابستگي فرد به ديگران باعث افزايش اعتماد به نفس مي‌شود. گاهي اوقات كار يك راه مطلوب براي حل تعارضات است.
مثال: خانم «ج»، 45 ساله، با شكايت‌هاي متعدد جسمي كه از سه سال قبل شروع شده بود به مركز مراقبت‌هاي اوليه مراجعه كرد. بعد از معاينه دقيق معلوم شد كه وي از افسردگي رنج مي برد. بررسي بيش‌تر نشان داد كه علايم وي به دنبال مرگ مادرش شروع شده است. خانم «ج» پنج سال قبل از مرگ مادرش، به دنبال درگيـري و كشمكش با وي رابطه اش را قطع مي‌كند. بعد از مرگ مادرش، به دليل اين‌كه نتوانسته بود مشكلش را با مادرش حل كند و در زمان مرگ وي حضور نداشته، دچار احساس گناه شده بود. درمانگر به وي پيشنهاد كرد كه به خانه سالمندان برود و به زنان بيمار كمك كند. وي به طور منظم به خانه سالمندان مراجعه مي كرد و به زنان بيمار كمك مي كرد. به‌تدريج تعارض بيمار برطرف شد و علايم جسماني وي از بين رفت.

10- آرام سازي (Relaxation)
آرام سازي يك روش بسيار موثر به ويژه براي افراد مضطرب مي‌باشد. وقتي كه شخصي در وضعيت پرتنشي قرار مي‌گيرد، عضلات بدنش در حالت انقباض باقي مي‌مانند و اين موجب درد عضلاني مي‌شود. افـــراد مي‌توانند ياد بگيرند كه به صورت ارادي عضلات خود را شل كنند و از دردهاي ناشي از تنش عضلاني رها شوند. اين تكنيك همچنين براي انواعي از مشكلات روان- تني (Psychosomatic)  از قبيل فشارخون بالا، زخم پپتيك و ميگرن موثر است.
ابتدا بايد يك اتاق با سر و صداي اندك انتخاب شود. شخص در يك صندلي راحت قرار بگيرد و يا در وضعيت درازكش باشد. در حالي‌كه چشم‌ها بسته هستند، تنفس آرام و عميق شروع شود. به تدريج و به طور ارادي، فرد عضلات مختلف بدن را به ترتيب از ناحيه سرتا پا شل مي‌كند. به‌تقريب بعد از پانزده دقيقه فرد حالت راحتا و آرامش را در خود احساس مي‌كند. اين فرآيند بايد هر روز و براي مدت دو تا چهار هفته انجام شود.
11- مشاركت ساير اعضاي خانواده (Involvement of family members)
اغلب، اعضاي خانواده در روند درمان بيمار درگير مي شوند. دلايلي وجود دارد كه مشاركت اعضاي خانواده ضروري است:
الف: ممكن است مشكلات بيمار ناشي از وجود ارتباط نامطلوب در خانواده باشد.
ب: اعضاي خانواده مي‌توانند اطلاعات مهم و ضروري را براي فهم مشكل بيمار در اختيار درمانگر قرار دهند.
ج: اعضاي خانواده مي‌توانند با حمايت‌هاي هيجاني (عاطفي) و ديگر امكانات خود روند بهبودي را سرعت بخشند.
د: ممكن است مشكلات بيمار ناشي از مشكلات هيجاني يك عضو ديگر خانواده باشد. براي مثال اعتياد در يك عضو خانواده (شوهر) منجربه ايجاد افسردگي در عضو ديگر (زن) شود. در چنين موقعيت‌هاي، درمان بايد متوجه فرد اول هم باشد.
12- استفاده از منابع حمايتي جامعه (Utilization of community)
در بعضي جاها و موقعيت‌ها، استفاده از منابع و امكانات حمايتي موجود در جامعه براي بيمار امكان پذير است. اغلب، مردم براي حل مشكلات خود و به دست آوردن حمايت هيـــجاني و مالي با رهبران مذهبي و يا مسوولين و كارپردازان جامعه مشورت مي‌كنند.