با کودکان چگونه رفتارکنيم؟

۱) خـودت تـصـمـيم بگير: کودک و دوستش در اتاق مشغول بازي هستند. سر و صداي آنها باعث اذيت و آزار شماست، بهتر است بگوييد: “بچه ها تصميم بگيريد يا بي سر و صدا بازي کنيد، يا از اتاق خارج شويد.” اگر بعد از ۵ دقيقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگوييد: “خوب مي بينم تصميم گرفتيد که از اتاق بيرون برويد.” اين جمله، شما را از داشتن نقش منفي نجات مي دهد، زيرا آنها مي دانند اين تصميم آنها بوده که منجر به اين نتيجه شده است. به اين ترتيب کودک مسئول عمل خودش است.

۲) من تو را دوست دارم ولي اين کار تو را نمي پسندم: اگر مي خواهيد لفظي را به کودک بياموزيد، کار خوب و بد را برايش مشخص کنيد. به او بياموزيد ما کار خوب و کار بد داريم ، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانين، آموزش رفتارهاي مناسب است نه تنبيه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض مي کنيد ولي محبت خود را به او قطع نمي کنيد.

۳) از تو مي خواهم مشکل مرا حل کني: اگر کودک کاري را انجام مي دهد که باعث رنجش شماست، به او بگوييد که دچار مشکل شده ايد. مثلا ً به او بگوييد: “صداي بلند تلويزيون باعث مي شود دچار سردرد شوم” و ازاو بخواهيد در حل مشکل به شما کمک کند. در اين صورت او که خود را دشمن شما نمي بيند خود را موظف مي داند کاري انجام ندهد که براي شما مشکل آفرين باشد. اگر به رضايت خاطر شما اهميت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.

۴) احساس تو را درک مي کنم: وقتي کودک عصباني است جملاتي را به کار مي برد تا ديگران را متوجه احساس خود کند. مثلا ً مي گويد: “از تو متنفرم” يا “خيلي بدي.” اين تنها جملاتي است که همه ذهن او را پرکرده. شما مي توانيد به او کمک کنيد تا جمله مناسب را به کار ببرد.

۵) “آيا دوستت چيزي گفته که واقعيت ندارد و تو عصباني شده اي؟:” افراد متفاوت، نـيازهاي متفاوتي دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدين مي گويند: “عدالت را رعايت کنيد و منصف باشيد” و اين جملات زماني مطرح مي شوند که کودک مي خواهد وسيله خاصي برايش تهيه شود؛ صرفاً به اين دليل که براي برادرش تهيه شده است. بايد به کودکان بياموزيم “انصاف و عدالت اين است که هر فرد، هر چه را نياز دارد تهيه کند. اگر شما به عينک نياز داري و خواهرت به کفش، هر کدام وسايل مورد نياز خود را خريداري خواهيد کرد و اين است اجراي عدالت. گمان نمي کنم زماني که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتي بيوتيک مصرف مي کند لازم باشد شما هم آنتي بيوتيک مصرف کني”!

● ۷ جمله ناخوشايند براي کودکان

۱) مناسب سن خودت رفتار کن! گاه والدين به رفتار کودک انتقاد مي کنند، زيرا آن رفتار تأثير بدي بر بزرگترها داشته است. در صورتي که رفتار کودک، نشان دهنده احساس دروني اوست و والدين وظيفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ ساله اي که نمي داند چه مي خواهد و گريه مي کند ، يا کودک ۴ساله اي که از محدود شدن در صندلي اتومبيل ناراحت است و گريه مي کند ، هر دو متناسب سنشان عمل مي کنند؛ اگر چه ما انتظار داريم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جاي اينکه به کودک بگوييد “مناسب سن خودت عمل کن” بگوييد: “به نظر مي رسد خيلي عصباني هستي”، “مي دانم وقتي چنين اتفاقي برايت افتاده بسيار ناراحت شده اي” اين جملات به کودک آرامش مي دهد و شرايط را قابل تحمل خواهد کرد.

۲) شوخي کردم: دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرايط را شاد مي کند ولي در واقع به شدت مخرب است. هنگامي که کودک عصباني است، خنديدن به او باعث مي شود احساس بدتري پيدا کند. شما به عنوان والدين کودک وظيفه داريد او را حمايت کنيد نه اينکه باعث اذيت و آزار او شويد. اگر چنين منظوري نداريد هنگامي که کودک ناراحت است شاد نباشيد.

۳) چـرا مـثـل … نـيستي؟ با مقايسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـي کـنـنـد در مرتبه پايين تري قرار گرفته اند و اين راه مناسبي براي وا داشتن آنها به فعاليت نيست. زماني که کودک خود را پايين تر از ديگري احساس کند ، روحيه خود را مي بازد و دست از فعاليت خواهد کشيد. شما بايد ضعف و قوت کودکان را بپذيريد و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشويق کنيد.

۴) ندو و گرنه مي افتي! علي رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن اين نوع جملات باعث مي شود کودک بيفتد، زيرا به او القا مي کنيد منتظريد که او به زمين بخورد و اين براي کودکي که تلاش مي کند مستقل باشد بسيار مضر است. بهتر است در اين موارد بگوييد: “قبل از دويدن از محکم بودن بند کفش هايت مطمئن باش.” در اين صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده ايد نه ناتواني کودک.

۵) چي بهت گفتم؟ چرا سوالي را مي پرسيد که خودتان جواب را مي دانيد؟ انتظار داريد کودک چه پاسخي بدهد؟ وقتي مي پرسيد: لباست را کجا پرتاب کردي؟ لبخندي موذيانه مي زند و مي گذرد. اگر از رفتار او رنجيده ايد بگوييد: “من متاسفم که مجبورم براي بار سوم تکرار کنم که لباست را روي چوب لباسي آويزان کن.”

۶) به تو قول ميدهم که … : به کودکان بايد نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان بايد بر اساس اعتماد و اطمينان باشد.

وقتي پدر و يا مادر براي تأييد گفته خود مجبور است وعده بدهد، يعني دارد اقرار مي کند که “وعده داده نشده اش” اعتبار ندارد و قابل اعتماد نيست. وعده ها باعث مي شوند که توقعات غيرواقعي در کودکان به وجود بيايد. وقتي به کودک وعده داده مي شودکه او رابه باغ وحش ببرند، او آن وعده را يک تعهد به حساب مي آورد و فکر مي کند که براساس اين تعهد، در روز موعود نه باران خواهد باريد، نه اتومبيل عيب و ايرادي پيداخواهد کرد و نه خود او مريض خواهد شد.

از طرفي نبايد از کودکان وعده گرفت که درآينده رفتاري خوب داشته باشند يا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتي کودک وعده اي ناخواسته مي دهد، وعده اي که متعلق به خود او نيست، در واقع چکي بانکي مي کشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. ما نبايد مشوق و محرک اين قبيل اعمال فريب آميز باشيم.

۷) آخر چند بار بايد يک چيز را تکرار کنم؟ پدر يا مادري که در استفاده از سخنان نيشدار و طعنه آميز استعداد ذاتي دارد، خطر و تهديدي جدي براي سلامت رواني کودک به حساب مي آيد. اين پدر يا مادر جادوگري است که از واژه ها استفاده مي کند و با بيان اين واژه ها، مانعي در برابر ايجاد ارتباط موثر برقرار مي کند و مانع از پديد آمدن رابطه اي مثبت بين پدرومادر با کودک مي شود. ” آخر چند بار بايد يک چيز را تکرار کنم ؟ مگر تو کري ؟ پس چرا گوشت به من نيست؟ …”

اين پدرو مادرها شايد ندانند که سخنان طعنه آميز و کنايه دار جملاتي هستند که برخوردي متقابل طلب مي کنند. اين پدر و يا مادر آگاه نيست که با اين اظهار نظرهاي توهين آميز، کودک را تحريک کرده و ذهن او را از نقشه هاي خيالي انتقام، پر مي سازد ودر نتيجه باعث مسدود شدن راه ارتباطي بين خود او و کودکش مي شود.