تئوری انتخاب وکودکان

کودکان اغلب نافرمانندووالدین در میابند که بدون مواجه شدن با درگیری خواسته ها، وادارکردن کودکان به اطاعت، بسیارمشکل ونا امید کننده
است.
تئوری انتخاب به والدین توصیه می کند
که کاملامشاجره باکودکانشان در مورد
فرمانبرداری واطاعت راکنار گذاشته وضمنا آنها رابرای پیشرفت مهارتهای مهم
تشویق کنند

کودکان دوست ندارند تا درباره آنچه انجام میدهند به انها تذکر داده شودوعملا هیچکدام ازما هم این کاررا دوست نداریم.بسیار آسان است که به کودکان بگویید “سبزیجاتت رابخور” یا ” اطاقت را تمیزکن” ودرصورت عدم انجام کامل آن، عصبانی شده وفریاد بکشیم. واگذار کردن حق انتخاب به کودکان بیش از آنچه فکر می کنید به شماکنترل بیشتری می دهد، زیراشماتنها کسی هستید که درباره این که چه انتخابی بشود، تصمیم گیری می کنید.

بعنوان مثال : دادن حق انتخاب به کودکان بین انجام تکالیفشان ودیدن
تلویزیون ، احمقانه است ولی درباره این که اجازه دهیم انها تصمیم بگیرند ابتدا دیکته وبعد ریاضی ویا به شیوه های دیگر کارکنند، نظرتان چیست ؟البته بعد از انجام تکالیف می توانند انتخابهای دیگری هم داشته باشند. من پیشنهاد انتخابهای نامحدودی را نمی دهم مگر انتخابهایی که شما فکر می کنید درآن موقع مناسب است. درعین این که این
انتخابها شما را از انتخاب کردن بازمیدارد
ولی باعث می شودکه کودک احساس کند
حقوقی هم دارد .

این مسئله راهم درانظباط گسترش دهید.زمانیکه به کودکان بین یک رفتار مناسبی که انتظار دارندویایک
تنبیه،حق انتخاب داده شود، انها پاسخ خوبی می دهند.اگر به کودکان
اجازه داده شود به رفتاری که انتظار دارند تا وقتی که خارج از کنترل است
ادامه دهندوبعداتوسط یکی از والدین
مجبوربه ترک ان رفتار شوند ،انهاهرگز
خودنظمی وخودکنترلی را یادنمی گیرند
بلکه کودک می اموزد به محض اینکه چیزی از کنترل خارج شد،شخصی دخالت
کرده وآنها را از مسئولیت پذیری رهامی کند.

تهدید کردن به این صورت که”اگر
دو مرتبه جوابم رابدهی ورودر روی من بایستی
تورامجبور میکنم به رختخواب بروی”در
این صورت والدین اظهار می دارندکه کودک تحت کنترل انها است.نظریه انتخاب تصمیم گیری را برای کودک لازم
وضروری می داند .به اینصورت که
” اگر انتخاب کنی با من یکی به دوکنی یا
جوابم را بدهی بنابراین رفتن به رختخواب
را انتخاب می کنی” در این صورت کودک
یاد می گیردعمل خودرابپذیرد. راه موثر بودن این شیوه، پی گیری پیامدان است،
حال ان پیامد هرچه می خواهد باشد.

شماهمچنین می توانید برای تصمیم گرفتن راجع به اینکه تنبیه چه
باشد بعداز این که کودک انتخاب می کند
تنبیه شود ، تئوری انتخاب را بکاربرید.
ایاکودک ترجیح می دهدنگاه کردن تلویزیون رابرای یک یا دو شب از دست بدهد یا زود به رختخواب برود؟ همان طور که قبلا ذکرشد، تعیین گزینه ها
مربوط به شما است ولی کودک مجبور
به انتخاب است. بفرض این که انتخاب
کودک مناسب است، اماده شوید که ان را
بپذیرید. به عبارتی دیگراگرواقعا انتخابی
وجودندارد بنابراین حق انتخاب راهم ندهید. زیرا در این صورت می خواهید
کودک را مجبور به انجام کاری کنید که شما می خواهید.

بدیهی است که لازم وعملی نیست این رویه را هر زمان بکار ببرید ولی این روش می تواند تفاوت بزرگی
دررابطه شما با کودکتان ایجادکند وهمچنین اگر شما اجازه دهید که به روش منظمی انتخاب کند، به اعتماد به نفس او کمک می کنید. مطمئنا زمانی خواهد آمد که کودکتان قادر به انتخاب
کردن نیست. در آن زمان قضاوت شما
بعنوان والد کفایت خواهد کرد.ولی دراین
مواقع می بایستی با انتخابهای کودک متعادل باشد.

زندگی مستلزم تصمیم گرفتن است. بسیاری از کودکان رشد کرده و
بزرگ می شوندولی قادر نیستند به اسانی وعاقلانه تصمیم بگیرند . وچون والدین ومعلمین به انها گفته اند چه کار
کنندوچه موقع انجام دهند ، انها تجربه کمی برای تصمیم گرفتن دارند . سعی کنید به کودکانتان به جای دستور دادن ،
حق انتخاب بدهید در این صورت به شگفتگی دلپذیری دست میابید.

Dr. Brenna from Florida
ترجمه:حشمت اباسهل ،مشاورخانواده، تهران
ر