فرويد و انگيزه هاي مهم ترازعمل
نويسنده: جواد برخوردار

انگيزه در انجام هر کار نقش مهمي دارد؛ از اين روست که دادگاه ها مي کوشند انگيزه يک متهم را از ارتکاب جرم دريابند اهميت انگيزه ها از آنجايي مضاعف خواهد شد که ما هيچ گاه نمي توانيم عمل انجام شده را تغيير دهيم اما مي توان انگيزه انجام آن را تغيير داد. تغييرپذيري انگيزه ها موضوعي است که در مقاله حاضر بيان مي شود.
” در 1873 در دانشگاه وين ثبت نام کرد و پس از بررسي رشته هاي متعدد، به علم پزشکي روي آورد. انتخاب او تنها به منظور درمان بيماران نبود. زيکمونت فرويد جستجوگري کنجکاو و درصدد حل پاره اي از معماهاي طبيعت بود. در هنگامي که فرويد تحقيقات پزشکي خود را دنبال مي کرد، به اين نتيجه دست يافت که بسياري از پديده هاي اسرارآميز، از جريان هاي پيچيده ذهن ناشي مي شوند.(1) ”
‏زيگموند فرويد(2) بنيانگذار روانکاوي، براي القاي مقصودش نيازمند آن بود که به وضع واژگاني بپردازد. وي بدين منظور واژگاني را از ادبيات محاوره و يا از نويسنده و حوزه فکري خاصي وام مي گرفت: عليرغم اين که اين اصطلاحات همگي به عنوان لغات فني روان کاوي شناخته شده اند و جزو زبان خاص اين علم هستند و غالباً مورد تقليد قرار گرفته اند، مع الوصف فرويد آنها را با توجه به کاربرد طبيعي شان در زبان رايج اخذ کرده است؛ البته با تعريفي مجدد از آنها که با کاربردشان در علم ماوراء النفس همخواني داشته باشد.
‏به کرات پيش مي آيد که فرويد کلمه اي رايج را از زبان مي گيرد و بدان جهتي مي بخشد که به صورت اصطلاحي خاص براي او درمي آيد. از آن جمله است اصطلاح “آشناغريبي” که در زبان آلماني تعبيري رايج و متعلق به زبان معمولي است. (3) ”
‏گاه نيز با نوآوري به وضع واژه هايي نوين مي پرداخت؛ بدين ترتيب بود که زبان جارگِن روانکاوي با نوآوري و گاه مصادره به مطلوب پديد آمد.
‏نشر ني، کوشيده است با انتشار مجموعه کتاب هاي واژگان… به تعريف واژگان زبده فرويد و ديگر انديشمندان بپردازد. ضمن تاکيد بر ضرورت انجام اين کار بايد گفت بر خلاف عباراتي که بر پشت جلد اين مجلدات آمده است:
‏”مجموعه واژگان… اصطلاحات اصلي هر فيلسوف را به ترتيب حروف الفبا ارائه مي دهد و کار را بر مبناي اين اصل آغاز مي کرد که هر فيلسوفي فقط در زبان و واژگان خاص خود يا واژگان مشترکي که از آن خود کرده است، قابل فهم است.
رويکرد اين مجموعه به هر مفهوم سه سطح را در برمي گيرد که در متن با ستاره (*) مشخص مي شوند: نخست تعريفي پايه اي و قابل فهم براي دانشجويان مبتدي؛ دوم رويکردي علمي براي دانشجويان پيشرفته تا مدرسان؛ و سرانجام رويکردي آزاد تر که تاويلي وسيع تر امکان پذير مي کند، مثلا مطالعه بازتاب اين مفهوم در بطن نظام فلسفي.”
‏اين مجموعه کتاب ها چندان براي دانشجويان مبتدي غامض و پيچيده است که براي فهم آنها نياز به تعريف دوباره مي باشد!
‏يکي از واژگان فرويد اصطلاح “دليل تراشي(4) ” مي باشد. دليل تراشي عبارت است از منسوب کردن رفتار خود به انگيزه هاي غير واقعي. از آنجايي که در قضاوت درباره هرکاري، انگيزه نقش بسياري دارد گاه افراد مي کوشند انگيزه هايي برتر به خود نسبت دهند. براي فهم تاثير انگيزه ها مي بايست به تفتيش دادگاه ها براي دريافت انگيزه متهم از ارتکاب جرم توجه داشت. انگيزه يک مجرم گاه مي تواند مشمول “علل مخفّفه” گردد و از شدت مجازات وي بکاهد.
ويکتورهوگو(5) نويسنده نامدار فرانسوي، در داستان “کلود ولگرد” ضمن انتقاد از قوانين کيفري فرانسه به موضوع انگيزه ها پرداخته است. در بخشي از اين داستان، کلود که گويي از سر اضطرار به دزدي پرداخته و بازداشت شده است در دفاع يکي از زندانيان به نام آلبن مي گويد: اين دزدي است که نان خود را با گرسنگان تقسيم مي کند. (6)
و آنگاه که انگيزه کلود و آلبن را از ارتکاب دزدي مي يابيم از حالشان به رقت مي افتيم. در جاي ديگر، دادستان مي کوشد با اسناد انگيزه هايي دروغين به کلود، او را از شمول علل مخفّفه محروم کند. (7) براي مفهوم دليل تراشي، نمونه هاي رايجي را مي توان برشمرد. يکي از اين نمونه ها که در جوامع مذهبي به آن برمي خوريم اين است که افراد مي کوشند براي کارهاي گاه ناصواب خود انگيزه هاي ديني دست و پا کنند تا مگر خود را تسکين دهند و يا ديگراني را که دغدغه هاي مذهبي دارند بفريبند. ممکن است چنين کساني از سر خودخواهي و شهرت طلبي به انجام کاري دست زند اما انجام اين کار را انجام وظيفه بخواند! و يا چنانچه مرسوم است به اين و آن دروغ بگويند و آن را “دروغ مصلحتي” بخوانند!
‏”حسن تعليل” در صنايع ادبي، آرايه اي است که تقريبا به مفهوم دليل تراشي در اصطلاح روانکاوي مي ماند. حسن تعليل به معناي اسناد علتي غير واقعي به پديده ها، و رفتار آدميان مي باشد؛ کاربرد اين صنعت در متون ادبي به زيبايي و تاثير گذاري کلام مي افزايد. در زير نمونه هايي از کاربرد اين صنعت را در غزليات سعدي مي خوانيد؛ شايد بتوان گفت در ادب فارسي سعدي به بهترين شيوه اين آرايه را به کار گرفته است:
خاک پايش خواستم شد بازگفتم زينهار
من بر آن دامن نمي خواهم غبار خويش را(8)
***
‏ني که مي نالد همي در مجلس آزادگان
‏زان همي نالد که بر وي زخم بسيار آمدست(9)
***
قيام خواستمت کرد عقل مي گويد
‏مکن که شرط ادب نيست پيش سرو قيامت(10)
در پايان ياد آور مي شوم که حسن تعليل و يا دليل تراشي، از محاسن شعر مي باشد زيرا درباره شعر گفته اند: زيبا ترين شعر، خيالي ترين و دروغين ترين آنها ست:
‏کاملان چو در سخن سُفتند
اَعذَبُ الشّعر الکذبُهُ گفتند(11)
اما دليل تراشي در زندگي واقعي، نه تنها پسنديده نيست بلکه مشمئزکننده، زشت و انزجار آور است.

پي نوشت ها :

‏1-مشاهير قرن بيستم، ص 11.
2-Sigmund Freud (1939-1856)
3-واژگان فرويد، صص 18 و19.
4-Rationalisation
‏‏5-Victor Hugo (1855-1802)
6-کلود ولگرد، ص 33/7- همان، صص 35 و 59/10- غزل 0358/11- مثنوي هفت اورنگ، ص 64.(ترجمه: شيرين ترين شعر، دروغين ترين آن است.)

منابع:
1-هوگو، ويکتور، کلود ولگرد، ترجمه محمد قاضي، موسسه انتشارات نگاه، تهران،1387، چاپ دوم.
2- کليات سعدي، به اهتمام محمدعلي فروغي، موسسه انتشارات امير کبير، تهران،1363، چاپ چهارم.
3-جامي، عبدالرحمان بن احمد، مثنوي هفت اورنگ، به تصحيح مرتضي مدرّس گيلاني، انتشارات اهورا و مهتاب، تهران،1363، چاپ چهارم.
4-مشاهير قرن بيستم، ترجمه منيژه شيخ جوادي، ويراستار فهيمه محبي زنگنه، نشر پيکان، تهران، 1384، چاپ اول.
5- اَسون، پل لوران، واژگان فرويد، ترجمه دکتر کرامت اله مولّلي، نشر ني، تهران، 1386، چاپ اول.
منبع: دانشمند ش 572