نقش احساس قدرداني در رضايت از زندگي

چكيده

«قدرداني»، از منظر دين اخلاق و روان شناسي، منزلت والايي دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه ي قدرداني با معنويت و شخصيت، و نقش آن در رضايت از زندگي انجام شد. 105 دانشجو از دانشگاه تهران و مؤسسه امام خميني قدس ره به پرسش نامه هاي ذيل پاسخ دادند: «مقياس خود ارزيابي معنويت»، «پرسش نامه قدرداني»، «مقياس قدرداني»، «مقياس كوتاه پنج عامل بزرگ شخصيت»، و«مقياس رضايت اززندگي». داده ها با شاخص ها و روش هاي آماري شامل ميانگين، انحراف معيار، همبستگي پيرسون، تحليل واريانس، و رگرسيون تحليل شد. تحليل داده ها نشان داد قدرداني قوي ترين همبستگي را با معنويت وعامل شخصيتي توافق داشت. قدرداني با همه ي ابعاد شخصيت همبستگي مثبت داشت. اين رابطه الگوي متمايزي به دست داد به گونه اي كه قدرداني با ابعاد مرتبط با بهزيستي و عملكرد اجتماعي مانند توافق بيشترين ارتباط را داشت. قدرداني با رضايت از زندگي همبسته بود و با كنترل صفات شخصيتي نيز توانست 6 درصد از واريانس رضايت از زندگي را پيش بيني كند. يافته هاي پژوهش حاضر شالوده ي ديني-اخلاقي قدرداني را نشان داد، و جايگاه آن را در ميان عوامل شخصيت روشن ساخت. اين پژوهش از اين ديدگاه حمايت مي كند كه قدرداني ارتباط يگانه اي با بهزيستي دارد.
كليدواژه ها:قدرداني، معنويت، دين، علم اخلاق، شخصيت، رضايت از زندگي.

مقدمه

«قدرداني»، ريشه هاي مستحكمي در دين و اخلاق دارد و چندي است كه در پژوهش هاي روان شناختي نيز جاي پايي براي خود گشوده است. شكر، قدرداني، حق شناسي و واژه هايي مشابه در زبان هاي مختلف تقريباً به يك معنا به كار مي روند. در اين نوشتار از واژه قدرداني استفاده مي كنيم. اما چون در متون اسلامي از واژه شكر استفاده شده، در مرور مباحث اسلامي و اخلاقي واژه ي شكر را به كار مي بريم.
در الهيات وجوب شكر منعم بديهي فرض شده است. (1)خداشناسي با اصل وجوب شكر منعم آغاز مي شود؛ چراكه براي شكر منعم بايد ابتدا او را شناخت. (2)حقيقت شكر عبارت است از صرف نعمت به گونه اي كه يادآور منعم و نشان دهنده ي احسانش باشد و در مورد پروردگار متعال به ايمان به او و تقوا منجر مي شود. (3)شكر جلوه هاي متعددي دارد، اما جزء اصلي آن، حالتي دروني است كه عبارت است از توجه به مورد نعمت قرار گرفتن. (4)احساس مثبت دروني، احساس نزديكي به منعم، اظهار كلامي اين جريان، و نهايتاً صرف كردن نعمت در مسير درست، همگي پيامد آن حالت دروني است. بنابراين مي توان گفت هسته ي مفهوم شكر، واكنش مثبتي است كه در برابر دريافت يك خير در فرد ايجاد مي شود. اين واكنش مثبت دروني به دادن پاسخي مثبت به «منعم»، «دهنده» يا «كمك رساننده» مي انجامد. از پيامدهاي قدرداني، تكرار يا ادامه ي دريافت خير است؛ چرا كه منعم در مي يابد لطفش به هدر نرفته است. اين حقيقت، هم در مورد خداوند درست است و هم انسان ها. همان گونه كه شكر نعم الهي موجب افزايش نعمت مي شود، (5)خداوند از بندگانش مي خواهد سپاسگزار ديگران نيز باشند. (6)در برخي اخبار رابطه ي نعمت و شكر، به گناه و توبه تشبيه شده است؛ (7)نعمت بدون شكر، قبيح است. خداوند خود (نساء: 147) و بندگان صالحش را با صفت شكر وصف مي كند. در مورد نوح عليه السلام مي گويد: «انه كان عبدا شكورا»(اسراء: 3)و ابراهيم عليه السلام را چنين وصف مي كند:«شاكراً لانعمه». (نحل: 121) خداوند ضمن اينكه شكرگزاران را اندك مي شمارد، (8)همگان را به آن توصيه مي كند و آن را پيامد ايمان مي داند. (نحل: 114)گرچه خدا بي نياز است، اين بي نيازي مانع از آن نيست كه بندگان را مكلف به شكر نكند؛ زيرا تكليف، خود نعمتي ديگر است. (9)وانگي شكر، پيامدهاي مادي و معنوي مهمي دارد؛ براي مثال، فقط بندگان شاكر، نشانه هاي الهي را در مي يابند. (10) آثار رواني آن در مرور پژوهش هاي روان شناختي خواهد آمد.
در اخلاق نيز قدرداني فضيلتي درخور ستايش شمرده مي شود. راغب اصفهاني شكر را تصور نعمت و اظهار آن مي داند. (11)وي شكر را سه قسم كرده است:شكر قلبي كه تصور نعمت است، شكر زباني كه تعريف و تمجيد از نعمت دهنده است، و شكر جوارحي كه جبران نعمت به قدر توان است. (12) استاد بزرگ اخلاق، امام خميني مي نويسد: «شكر عبارت است از قدرداني نعمت منعم. و آثار اين قدرداني در قلب به طوري بروز كند؛ و در زبان به طوري؛ و درافعال و اعمال قلبيه به طوري. اما در قلب، آثارش از قبيل خضوع و خشوع و محبت و خشيت و امثال آن است. و در زبان، ثنا و مدح و حمد. ودرجوارح، اطاعت و استعمال جوارح در رضاي منعم، و امثال اين است. شكر عبارت از نفسِ معرفت به قلب ونفسِ اظهار به لسان وعمل به جوارح نيست؛ بلكه عبارت از يك حالت نفسانيه است كه آن حالت خود اثر معرفت منعم و نعمت و اينكه از آن نعمت منعم است مي باشد؛ و ثمره ي اين حالت، اعمال قلبيه و قالبيه است». (13)
چنان كه ملاحظه شد مفهوم قدرداني در دين و اخلاق ريشه هاي استواري دارد. اما تنها يك دهه است كه در پژوهش هاي روان شناختي جاي پايي براي خود گشوده است. (14)اين توجه را احتمالاً بايد مرهون روان شناسي مثبت بدانيم. روان شناسان در سال هاي اخير به اين نتيجه رسيده اند كه براي درك كامل افراد تمركزبر جنبه هاي مثبت و منفي روان به يك اندازه اهميت دارد. نهضت روان شناسي مثبت از آغاز شكل گيري اش سهم چشمگيري در تغيير تمركز منفي بر بيماري و آسيب شناسي به توجه مثبت به بهزيستي و سازه هاي مرتبط داشته است. تمركز بهزيستي و روانشناسي مثبت بر اين است كه زندگي انسان چگونه شكوفا مي شود(15)وبه بزرگ ترين پاداش ها و پتانسيل ها مي رسد. (16) يكي از سازه هايي كه در روان شناسي مثبت قلمداد شده و شامل جهت گيري زندگي به سوي جنبه هاي مثبت در دنياست. (17)با اينكه مدت زيادي ازآغاز مطالعه دراين زمينه نگذشته، شواهد حاكي است كه احساس قدرداني با پيامدهاي مثبت روان شناختي و جسمي مرتبط است. اما ماهيت قدرداني و تعريف روان شناختي آن چيست؟ قدرداني حالتي شناختي-عاطفي و معمولاً همراه با اين ادراك است كه فرد منفعتي شخصي دريافت كرده كه مستحقش نبوده يا آن را كسب نكرده، بلكه اين منفعت به سبب نيات خوب فرد ديگري عائدش شده است. (18)قدرداني هيجاني است كه متوجه يك عامل خارجي مي شود؛ اين هيجان در پي منفعتي پديد مي آيد كه فاخر، ارزشمند، و با قصد نوع دوستانه تفسيرمي شود. از منظر تكاملي يا زيست-فرهنگي، قدرداني به افراد كمك مي كند ارتباطات را شكل دهند وحفظ كنند. چون ارتباطات براي بقا و بهزيستي افراد، گروه ها و جوامع لازم اند، قدرداني و ديگر هيجانات اجتماعي براي حل مشكلات ويژه اي در زندگي انسان شكل يافته اند. قدرداني، سازشي تكاملي براي تنظيم پاسخ افراد به اعمال نوع دوستانه است؛ يك مكانيزم ميانجي كه دريافت يك لطف را به جبران يك لطف مرتبط مي سازد. اثر هيجان عبارت است از ايجاد ميل به مقابله به مثل.
پژوهش هاي تجربي نشان داده اند سطوح بالاي قدرداني با بهزيستي فاعلي، (19) بهزيستي رواني، (20)معنويت متعالي، صفات عاطفي مثبت، (21)سرزندگي، اميد، خوشبيني، همدلي، (22)وابراز قدرداني با احساسات مثبت (23)وافزايش انگيزش اجتماعي همراه است. (24)تمرين قدرداني به كاهش عاطفه ي منفي و افزايش خلق مثبت مي انجامد. (25) در نوجوانان نيز قدرداني بارضايت اززندگي (26)ورضايت از تجربه ي مدرسه همبسته است. (27)با اين اوصاف طبيعي است كه قدرداني يكي از شيوه هاي شادتر شدن قلمداد شود. (28)بررسي رابطه ي قدرداني با سبك هاي كنارآمدن نيز نشان داد قدرداني با جست و جوي حمايت اجتماعي هيجاني و وسيله اي، تفسيرمجدد مثبت، كنارآمدن فعال، و برنامه ريزي رابطه ي مثبت دارد و با سرزنش خود، استفاده ازمواد، انكار، گسلش رفتاري، (29) و گرايش به مسائل مادي رابطه منفي(30) قدرداني مستقيماًحمايت اجتماعي را بارور مي سازد و افراد را از استرس و افسردگي محافظت مي كند. (31)قدرداني باگذشت همبستگي دارد، ازعوامل شخصيت با روان رنجور خوئي رابطه ندارد و در ميان باقي عوامل، بيش از همه با توافق رابطه دارد (32). قدرداني با كيفيت خواب مرتبط است و كيفيت فاعلي، مدت، مقدار كمتر نهفتگي خواب و بدكاري در ساعات روز را پيش بيني مي كند. (33)كندلر و همكارانش(2003)(34) قدرداني را يكي از ابعاد هفتگانه ي دينداري در نظر گرفتند و نشان دادند كه با كاهش خطر وابستگي به نيكوتين، الكل و مواد، سوء مصرف مواد و رفتارجامعه ستيزانه، افسردگي اساسي، فوبي ها، اختلال اضطراب منتشر، اختلال وحشتزدگي، وپراشتهايي رواني همبسته است. احساس قدرداني نسبت به خدا نيز با رضايت از زندگي همبسته است(35)وكاهش آثار آسيب زاي استرس را به همراه دارد. (36)
با توجه به اهميت نظري قدرداني، و پيامدهاي عملي آن، در پژوهش پيش رو به بررسي رابطه ي قدرداني با گرايش هاي ديني، عوامل شخصيتي و رضايت از زندگي خواهيم پرداخت. رابطه ي قدرداني بامعنويت و دينداري پايگاه ديني آن را نشان خواهد داد و رابطه ي آن با عوامل شخصيتي درحمايت از فطري بودن آن خواهد بود. بررسي نقش قدرداني در بهزيستي را باپرداخت به اين پرسش پي مي جوييم كه«آيا قدرداني با كنترل پنج عامل بزرگ شخصيت نيز مي تواند رضايت از زندگي را پيش بيني كند؟ »

روش تحقيق

جامعه ي آماري اين پژوهش دانشجويان دانشكده ي روان شناسي دانشگاه تهران، و مؤسسه ي امام خميني قدس ره درسال تحصيلي 88-1389 بودند. نمونه ي پژوهش شامل 105 دانشجو(شامل 49 زن و 56 مرد) بود كه با روش نمونه گيري در دسترس انتخاب وبه شركت در پژوهش دعوت شدند. ميانگين سني كل شركت كنندگان 24. 67 سال با دامنه 19 تا 44 و انحراف استاندارد 5,85 بود. روش تعيين حجم نمونه:از آن رو، كه حجم كافي براي پژوهش هاي همبستگي، 100 نمونه بيان شده است، (37)حجم نمونه ي پژوهش حاضر حداقل 100 نفر در نظر گرفته شد. اما با توجه به احتمال پاسخدهي ناقص برخي از شركت كنندگان، از 110 نفر براي شركت درپژوهش دعوت شد كه سرانجام اطلاعات حاصل از 105 نفر، قابل استفاده بود. پژوهش حاضر از نوع پيمايشي- استنباطي است وازشاخص ها و روش هاي آماري شامل فراواني، ميانگين، انحراف معيار، همبستگي پيرسون، تحليل واريانس، و رگرسيون براي تحليل داده ها استفاده شد. ابزارهاي مورد استفاده عبارت بودند از:
1. مقياس خودارزيابي معنويت:(38)اين مقياس شش گويه دارد و معنويت مبتني بر جهت گيري دروني را مي سنجد. نمونه اي از گويه ها از اين قرار است:بسيار سعي مي كنم تا زندگي ام طبق باورهاي ديني ام باشد(گويه 2)؛ ازمطالعه درباره ي معنويت يا دينم لذت مي برم (گويه 4)اين مقياس در پژوهش هاي باليني و غيرباليني به عنوان ابزاري معتبر به كار رفته است. (39)پايايي دروني آن از 0. 82 تا 0. 91 بوده است. (40)نسخه ي فارسي اين مقياس نيز در نمونه هاي دانشجويي و غيردانشجويي اجرا و اعتباريابي شده است. آلفاي كرونباخ نسخه ي فارسي برابر با 0. 82 (41)و همبستگي آن با مقياس هوش معنوي برابر با 0. 45 بوده است. (42)
2. مقياس كوتاه پنج عامل بزرگ شخصيت: اين مقياس، نسخه ي كوتاه و بيست گويه اي مقياس پنج عامل بزرگ شخصيت گلدبرگ (43)است. در اين مقياس هر يك از عوامل پنجگانه ي گلدبرگ با چهار گويه سنجيده مي شوند. اين پنج عامل عبارت اند از: برونگرايي، توافق، وظيفه شناسي، ثبات هيجاني، و تجربه پذيري. (44)
3. مقياس رضايت از زندگي: اين مقياس داراي پنج گويه و تك عاملي است. دينر (45) اين مقياس را براي سنجش وجه شناختي بهزيستي فاعلي ساخته و تاكنون يكي از پركاربردترين ابزارها در زمينه ي رضايت از زندگي بوده است. (46)اين مقياس را بياني و همكارانش (47)اعتباريابي كرده اند. به گزارش آنان اعتبار اين مقياس بااستفاده از روش آلفاي كرونباخ 0. 83 و باروش بازآزمايي 0. 69 به دست آمد. به گفته ي كاشدان (48)براي سنجش بهزيستي فاعلي، آزمون هاي مانند مقياس شادي فاعلي و مقياس رضايت از زندگي از مناسب ترين مقياس ها مي باشند؛ چرا كه كوتاه و فارغ ازفشار زماني هستند، مبتني بر نظريه اند، و ويژگي هاي روان سنجي خوبي دارند. در مقابل، پرسش نامه ي شادي آكسفورد طولاني تر است، داراي سازه هاي زائد است، وفاقد توجيه نظري براي محتواي پراكنده اي كه مي سنجد.
4. پرسش نامه قدرداني:پرسش نامه اي شش گويه اي و تك عاملي است كه مك كلگ و همكارانش (49)براي سنجش تفاوتهاي فردي در آمادگي فرد براي تجربه قدرداني در زندگي روزانه اش ساخته اند. اعتبار اين آزمون در پژوهش هاي متعدد و بين فرهنگي رضايت بخش بود. آلفاي كرونباخ اين پرسش نامه از 0. 75 تا 0. 82 بوده است. ضريب پاياني نسخه ي فارسي اين پرسش نامه در نمونه هاي دانشجويي و غيردانشجوي با روش آلفاي كرونباخ برابر با 0. 81 و روايي آن از طريق همبستگي با چند مقياس از جمله مقياس معنويت و رضايت از زندگي به ترتيب 0. 43 و 0. 44 گزارش شده است. (50)
5. مقياس قدرداني:مقياسي 10 گويه اي و تك عاملي است كه پژوهشگر براي سنجش تفاوت هاي فردي در جنبه هاي احساسي، شناختي، و رفتاري قدرداني ساخته است. آلفاي كرونباخ اين مقياس، 0. 89 وهمبستگي آن با پرسش نامه ي قدرداني، 0. 73 بود كه نشان دهنده ي اعتبار دروني و همگراي آن است. گويه هاي مقياس، در پيوست الف قابل مشاهده است. شركت كنندگان به اين پرسش نامه و پرسش نامه هاي فوق در يك مقياس پنج درجه اي از عمدتاً نادرست يا عمدتا درست پاسخ دادند.

1

2

3

4

5

6

7

8

  1. برونگرایی

1

  1. توافق

36/0**

1

  1. وظیفه شناسی

29/0**

35/0**

1

  1. ثابت هیجانی

21/0*

12/0

22/0*

1

  1. تجربه پذیری

18/0

34/0**

25/0*

13/0

1

  1. معنویت

36/0**

39/0**

33/0**

26/0**

24/0*

1

  1. پرسش نامه قدردانی

41/0**

57/0**

44/0**

19/0*

28/0**

63/0**

1

  1. مقیاس قدردانی

25/0**

60/0**

40/0**

10/0

31/0**

44/0**

73/0**

1

  1. رضایت از زندگی

43/0**

24/0**

31/0**

42/0**

10/0

51/0**

42/0**

18/0

جدول 1: ضرایب همبستگی متغیرها01/0 >** P
* P< 0/05

متغیرهای ملاک

متغیرهای پیش بین

ضرایبB

B

SE

T

p

رضایت از زندگی
=R2 0/38

  1. برونگرایی
  2. توافق
  3. وظیفه شناسی
  4. ثبات هیجانی
  5. تجربه پذیری
  6. پرسش نامه قدردانی
  7. مقیاس قدردانی

0/22
-0/03
0/08
0/28
-0/04
0/40
-0/19

0/32
-0/07
0/12
0/43
-0/06
0/44-0/14

0/14
0/25
0/14
0/13
0/15
0/14
0/09

2/25
-0/29
0/84
3/14
-0/45
3/01
-1/49

0/05

0/01

0/01

جدول 3: نتایج تحلیل رگرسیون بین ابعاد شخصیت و قدردانی (متغیرهای پیش بین) و رضایت از زندگی

يافته ها

تحليل همبستگي نشان داد قدرداني با پنج عامل بزرگ شخصيت، معنويت، و رضايت از زندگي رابطه مثبت دارد. چنان كه در جدول 1 مشاهده مي شود نمره هاي دانشجويان در پرسش نامه ي قدرداني و مقياس قدرداني قوي ترين همبستگي را با معنويت و عامل شخصيتي توافق دارند. ضعيف ترين رابطه نيز از آن قدرداني و ثبات هيجاني است. نمره هاي دو جنس در مقايسته قدرداني(=0.77p,F=0.08)و پرسش نامة قدرداني (=0.62p,F=0.23)تفاوت معناداري نداشت. سن پاسخ دهندگان نيز با نمره هاي قدرداني آنان رابطه اي نداشت.
پس از مشخص شدن رابطه ي متفاوت قدرداني با ابعاد شخصيت، براي آزمون اين فرضيه كه با كنترل عوامل شخصيت، قدرداني واريانس يگانه اي از رضايت از زندگي را تبيين مي كند، از رگرسيون چندگانه سلسله مراتبي استفاده شد. در گام نخست پنج عامل بزرگ شخصيت وارد تحليل شدند. كه در نتيجه، الگويي معنادار به دست آمد (R^2=0.29; F=7.41; p<0.01). پنج عامل بزرگ شخصيت تبيينگر 29 درصد از واريانس رضايت از زندگي بودند. در گام دوم، عوامل شخصيت و قدرداني وارد شدند كه باز الگويي معنادار به دست داد (R^2=0.36;F=7.02;p<0.01)و36 درصد از واريانس رضايت از زندگي را تبيين كرد. تنها تفاوت اين دو گام، افزودن قدرداني بود كه 6 درصد بيشتر و فراتر از پنج عامل بزرگ شخصيت به واريانس رضايت از زندگي افزو(∆R^2=0.06 ; ∆F=4.55;p<0.01) . نتايج رگرسيون در جدول شماره 2 و 3 ارائه شده است.

بحث و نتيجه گيري

قدرداني نسبت به خدا، گشودن پنجره دل به سوي اوست. بنده در مي يابد در رابطه اي كه اهميت دادن، دوست داشتن، و ارزش قائل بودن را در بردارد، گام نهاده است. چنين رابطه اي با خدا، علاوه بر ارضاي يكي از نيازهاي اساسي روان انسان، شرايط دروني سازي ارزش هاي الهي را در انسان فراهم مي آورد. دروني كردن به عنوان يك فرآيند، گرايش فرد به پذيرفتن داوطلبانه ي ارزش ها و تنظيم هاي ديگران و ادغام آنها در خود اوست. در صورتي كه فرد احساس كند با ديگري ارتباط عاطفي دارد، و باور داشته باشد كه او واقعاً به رفاه و سعادت وي اهميت مي دهد، رابطه عالي است و دروني كردن با اشتياق روي مي دهد. (51)اين واقعيت درباره رابطه هاي انساني نيز صدق مي كند. با توجه به اين مسائل نظري و پژوهش هاي تجربي مي توان قدرداني را يكي از عوامل مهم بهزيستي قلمداد كرد. بنابراين بايد به پرورش آن به شيوه ي جدي همت گمارد و راه هاي شكوفايي آن را هموار ساخت.
اين پژوهش باهدف بررسي مفهوم قدرداني در دين، اخلاق، و روان شناسي آغاز شد. در ادامه رابطه ي قدرداني با معنويت، پنج عامل بزرگ شخصيت و رضايت از زندگي بررسي شد. بررسي رابطه ي قدرداني و معنويت، از ارتباط قوي اين سازه ها حكايت داشت. اين يافته ها پايگاه ديني قدرداني را تاييد كرد. رابطه ي قدرداني با شخصيت نيز در راستاي پژوهش هاي پيشين (52)بود. ارتباط قدرداني و شخصيت، تاييدي بر جايگاه فطري آن است. يافته ي اخير نافي تغييرپذيري قدرداني نيست. در واقع در علم اخلاق مداخله هايي براي افزايش آن ارائه شده است. درنظرنراقي آنچه از قدرداني باز مي دارد، جهل و غفلت است. او براي تحصيل يا افزايش صفت قدرداني نسبت به خداوند، چند توصيه دارد:
1. تفكر درآفريده هاي خداوند، و انواع نعمت هايش؛ 2. در امور دنيايي مقايسه با پايين تر از خود، و در امور اخروي با بالاتر؛ 3. حضور در گورستان و توجه به حال مردگان؛ 4. يادآوري نعمت هايي كه در گذشته داشته ايم. (53)
راهكار ديگري نيز وجود دارد:صرف نيرو در صفات پسنديده و واداشتن خود به كارهاي متناسب با خُلقي كه مي خواهيم حفظش كنيم (در اينجا، قدرداني). در حديثي آمده كه «شكيبا باش، و اگر نيستي اظهار شكيبايي كن»؛ (54)يعني اگر واجد اين صفت نيستي، اظهار شكيبايي كن و خود را به اين صفت وادار تا سرانجام خُلق تو چنين شود. اين يك اصل است و درمورد صفات ديگر نيز قابل استفاده است. (55)
سرانجام اينكه رابطه ي مثبت قدرداني با رضايت اززندگي حتي باكنترل عوامل شخصيت نيز از بين نرفت. اين يافته حاكي از نقش منحصر به فرد قدرداني دررضايت از زندگي است. رصد مفاهيم ديني و اخلاقي داراي ارزش والاي الهي اند و تاثيرات شگرفي در زندگي انسان دارند، خطي از پژوهش را مي گشايد كه مي تواند به شناخت هرچه بهتر دين و اخلاق، و اخلاقي و ديني كردن جامعه كمك كند. در پايان، بررسي نقش قدرداني و ديگر سازه هاي اخلاقي در بهزيستي و سلامت جسم و روان را به پژوهشگران علاقه مند پيشنهاد مي كنيم.
پيوست: «مقياس قدرداني»
1. غالبا با كمترين لطفي كه به من مي شود، احساس مثبتي در من ايجاد مي شود.
2. به لطف يا كمكي كه ديگران به من مي كنند، واكنش چنداني نشان نمي دهم.
3. وقتي كسي به من خيري مي رساند، بلافاصله از ياد مي برم.
4. به نظر من قدرداني يك فضيلت اخلاقي است.
5. در قبال انجام دادن وظيفه لازم نيست از افراد قدرداني كرد.
6. «قدردان بودن» قابل ستايش است.
7. تشكر كردن نشانه ضعف است.
8. اگر كسي بخواهد در من احساس قدرداني ايجاد كند، بايد كار مهم و بزرگي انجام دهد.
9. از ديگران تشكر نمي كنم و به تشكر ديگران نيز اهميتي نمي دهم.
10. اگر كسي به من منفعتي برساند، آن را جبران مي كنم.
عبارات معكوس: 2، 3، 5، 7، 8، 9.

 

نويسنده: ناصر آقابابائي*

پي نوشت ها :

* كارشناس ارشد روانشناسي عمومي، دانشگاه تهران.
1. علي رباني گلپايگاني، محاضرات في الالهيات، ص12.
2. سيد محسن خرازي، بداية المعارف الالهيه، ج1، ص10.
3. سيد محمدحسين طباطبائي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج12، ص21.
4. محمد كليني، الكافي، ج2، ص95.
5. سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج4، ص40؛ كليني، همان، ج2، ص95.
6. محمدكليني، همان، ص94؛ شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج4، ص477.
7. شيخ عباس قمي، همان.
8. سبا: 113؛ بقره: 243؛ اعراف:10
9. ناصر مكارم شيرازي، برگزيده تفسير نمونه، ج4، ص212.
10. ابراهيم: 5؛ لقمان: 31؛ سبا: 19؛ شوري: 33.
11. راغب اصفهاني، كرانه سعادت، ص154.
12. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص343.
13. امام خميني قدس ره، چهل حديث، ص343-344.
14. A. M. Wood, et al, personality and Individual Differences, 44: 621-632.
15. C. S. M,Fouhy, Spiritual Well – Being and physical Activity: Their Influence on Self – Esteem and Life satisfaction,45.
16. M. E. p. Seligman & M. Csikszentmihalyi, American psychologist, 55(1): 5-14.
17. A. K. Gordon, et al, Applied Developmental psychology, 25: 541-553.
18. G. Bono & M. E. Mccullough, Journal of cognitive psychotherapy, 20(2(: 10-1.
19. R. A. Emmons & M. E. Mccullough, Journal of personality and social psychology, 84(2) :377-389.
20. A. M. Wood, et al, personality and Individual Differences, 46(4): 443-447.
21. M. E. Mccullough,etal، Journal of personality and social psychology, 86(2) :295-309
22. H. G. Koenig, Faith and Mental Health Religious Resources for Healing, 60-61.
23. J. J. Froh, et al , Journal of school psychology, 46: 213-233.
24. T. Naito, et al , Journal of cross- cultural psychology, 36: 247-263.
25. K. M. sheldon & s. Lyubomirsky, the Journal of positive psychology, 1(2):73-82.
26. L. H. chen & Y. H. Kee, social Indic Research , 89: 361-373.
27. J. J. Froh, C. et al, Journal of Adolescence, 32(3): 633-650.
28. K. M. sheldon & s. Lyubomirsky, et al, social and personality psychology compass, 1(1): 129-145.
29. A. M. Wood, et al, Journal of social and clinical psychology ,26(9) : 1076-1093.
30. E. L. polak & M. E. Mccullough, Journal of Happiness studies, 7: 343-360.
31. A. M. Wood, et al, Journal of Research in personality,42 : 854-871
32. F. Neto, personality and Individual Differences, 43: 2313-2323.
33. A. M. Wood, et al, Journal of psychosomatic Research, 66: 43-48.
34. K. S. Kendler, et al , American Journal of psychiatry, 160(3): 496-503.
35. ناصر آقابابايي، اخلاق، زير چاپ.
36. N. Krause, Research on Aging , 28: 163-183.
37. حيدرعلي هومن، شناخت روش علمي در علوم رفتاري، ص299.
38. spirituality self – Rating scale(ssRS) .
39. M. Galanter, et al, Journal of Substance Abuse and Treatment, 33: 257-264.
40. M. Galanter, Journal of Substance Abuse Tretment, 33: 265-272.
41. ناصر آقابابايي و ديگران، «معنويت و احساس شخصي رواندرستي در دانشجويان و طلاب»، مجله علوم روانشناختي، ش31، ص360-372.
2. همان، ص 169-180.
43. L. R. Goldberg, personality psychology in Europe, 7: 7-28.
44. M. B. Donnellan, et al, psychological Assessment, 18(2): 192-203.
45. E. Diener, et al, Journal of personality Assessment, 49(1): 71-75.
46. F. L. Atienza, et al, personality and Individual Differences, 35: 1255-1260.
47. علي اصغر بياني و ديگران، روانشناسان ايراني، ص259-265.
48. T. B. Kashdan, personality and Individual Differences, 36: 1225-1232.
49. ، M. E. Mccullough,etal Journal of personality and social psychology, 82(1) :112-127
50. ناصر آقابابايي و ديگران، «سنجش قدرداني در دانشجويان و طلاب؛ بررسي ويژگيهاي روان سنجي پرسشنامه قدرداني»، مجله اسلام و مطالعات روانشناسي، در حال ارزيابي.
51. R. M. Ryan & E. L. Deci, American psychologyist,55(1): 68-78.
52. A. M. Wood, et al, personality and Individual Differences, 45: 49-54.
53. محمدمهدي نراقي، جامع السعادات، ج3، ص273.
54. محمد كليني، الكافي، ج2، ص112.
55. ناصر آقابابايي، اخلاق، ص147-169.

منابع:
آقابابايي،ناصر، اخلاق، 1389،زير چاپ.
آقابابايي،ناصر، فراهاني، حجت اله، رحيمي نژاد، عباس، «بررسي ويژگي هاي سنجشي در كوتاه پرسشنامه خودسنجي هوش معنوي»، علوم روانشناختي، ش34، 1389.
آقابابايي،ناصر، فراهاني، حجت اله، رحيمي نژاد، عباس، و فاضلي مهرآبادي، عليرضا، «معنويت و احساس شخصي رواندرستي در دانشجويان و طلاب»، مجله علوم روانشناختي، ش31، 1388.
آقابابايي،ناصر، فراهاني، حجت اله،و فاضلي مهرآبادي، عليرضا، «سنجش قدرداني در دانشجويان و طلاب؛ بررسي ويژگيهاي روان سنجي پرسشنامه قدرداني»، مجله اسلام و مطالعات روانشناسي، 1389، در حال ارزيابي.
امام خميني قدس ره، چهل حديث، چ چهاردهم، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس ره، 1376.
بياني، علي اصغر، كوچكي، عاشور محمد، و گودرزي، حسينيه، «اعتبار و روايي مقياس رضايت از زندگي»، روان شناسان ايراني، ش3(11)، 1386.
خرازي، سيدمحسن، بداية المعارف الالهيه، چ پنجم، قم، اسلامي، 1418ق.
راغب اصفهاني، كرانه سعادت، ترجمه سيد مهدي شمس الدين، چ دوم، قم، نورنگار، 1376.
راغب اصفهاني، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه سيدغلامرضا خسروي حسيني، چ دوم، تهران، مرتضوي، 1374.
رباني گلپايگاني، علي، محاضرات في الالهيات، چ چهارم، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام، 1421ق.
طباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القران، چ دوم، بيروت الاعلمي، 1422ق.
كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، بيروت، دارالاضواء، 1413ق.
مكارم شيرازي، ناصر، برگزيده تفسير نمونه، چ دهم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1380.
نراقي، محمدمهدي، جامع السعادات، بيروت، الاعلمي، 1422.
هومن، حيدرعلي، شناخت روش علمي در علوم رفتاري، تهران، سمت، 1386.
Atienza, F. L, Balaguer, I, Garci a – Merita, M. L. Satisfaction With Life Scale: analysis of factorial invariance across sexes. personality and individual Differences, 2003.
Bono, G. & McCullough, M. E. positive Responses to Benefit and Harm: Bringing Forgivensess and Gratitude into Cognitive psychotherapy, Journal of Cognitive psychotherapy, 2006.
chen, L. H. & Kee, Y. H. Gratitude and Adolescent Athletes Well – Being , social Indic Research, 2008.
Diener, E, Emmons, R. A. Larsen, R. J, & Griffin , S, The satisfaction With Life Scale. Journal of personality Assessment, 1985.
Donnellan, M. B. Oswald, F. L. Baird, B. M. & , Lucas, R. E. The Mini – IPIP scales: Tiny- Yet- Effective Measures of the Big Five Factors of personality , psychological Assessment, 2006.
Emmons, R. A, & McCullough, M. E. counting Blessings versus Burdens: An Esperimental Investigation of Gratitude and Subjective Well- Being in Daily Life, Journal of personality and social psychology,2003.
Fouhy, C.S, M. spiritual Well- Being and physical Activity: Their Influence on Self – Esteem and Life satisfaction, a phD Dissertation, Capella University, 2007.
Froh, J. J. Sefick W. J. & Emmons, R. A. counting blessings in early adolescents: An experimental study
f gratitude and subjective Well- being, Journal of school psychology, 2008.
Froh, J. J. Yurkewicz, C. & kashdan, T. B. Gratitude and subjective well- being in early adolescence: Examining gender differences, Journal of Adolescence,2009.
Galanter،m.spirituality and recovery in 12-step programe:An empirical model،journal of substance Abuse Treatment،2007
Galanter, M. Dermatis, H. Bunt, G. Williams, C. Trujillo, M.& Steinke, p. Assessment of spirituality and its relevance to addiction treatment, Journal of Substance Abuse and Treatment , 2007.
Goldberg, L. R. A broad- bandwidth, public domain , personality inventory measuring the lower- level facets of several five – factor models, in I. Mervielde, I. Deary, F. De Fruyt, & F. Ostendorf(Eds), personality psychology in Europe, Tilburg, the Netherlands: Tilburg University press, 1999.
Gordon, A. K. Musher- Eizenman, D. R, Holub s. c . & Dalrymple, J. What are children thnkful for?
An archival analysis of gratitude before and after the attacks of September 11, Applied Developmental psychology, 2004.
Kashdan. T. B. The assessment of subjective Well- being (issues raised by the Oxford Happiness Questionnaire).personality and Individual Differences, 2004.
kendler, K. S. Liu, X, Gardner, C. O. McCullough, M. E. Larson, D. & prescott, C. A. Dimensions of Religiosity and Their Relationship to Lifetime psychiatric and substance Use Disorders, American Journal of psychiatry, 2003.
Koenig, H. G. Faith and Mental Health Religious Resources for Healing , Templeton Foundation press, Usa, 2005.
Krause, N. Gratitude toward God, Stress, and Health in Late Life , Research on Aging, 2006.
McCullough, M. E, Emmons, R.A. & Tsang , J. the Grateful Disposition: A conceptual and Empirical Topography, Journal of personality and social psychology, 2002.
McCullough, M.E، Tsang g,& Emmons,
R.A. Gratitude in Intermediate Affective Terrain: Links of Grateful Moods to Individual Differences and Daily Emotional Experience, Journal of personality and social psychology, 2004.
Naito, T. Wangwan, J.& Tani, M. Gratitude in university students in japan and thailand،journal of cross-culural psychology،2006
Nete،f.forgiveness،personality and gratitude،
personality and Individual Differences, 2007.
polak، E. L. & . McCullough, M. E,Is Gratitude an Alternative to Materialism? , Journal of Happiness Studies, 2006.
Ryan, R. M. Deci، E. L. Self Determination Theory and the Facilitation of Intrinsic Motivation , Social Development , And Well- Being, American psychologist, 2000.
seligman,M.E. p. & Csikszentmihalyi, M. positive psychology an Introduction , American psychologist, 2000.
sheldon, K. M. & Lyubomirsky, s. How to increase and sustain positive emotion: The effects of expressing gratitude and visualizing best possible selves, The Journal of positive psychology, 2006.
sheldon, K. M. & Lyubomirsky, s. Is it possible to Become Happier? (And if so, How?), social and personality psychology compass, 2007.
Wood, A. M, Joseph, S. &, Linley, p. A coping style as a psychological Resource of Grateful people, Journal of social and clinical psychology, 2007.
Wood, A. M, Joseph, S. &, Maltby, J. Gratitude predicts psychological Well- being above the big Five
facets, persoality and Individual Differences, 2009.
Wood, A. M, Joseph, S. &, Maltby, J. Gratitude uniquely predicts satisfaction with life: Incremental validity above the domains and facets of the five factor model, personality and Individual Differences, 2008.
Wood, A. M, Joseph, S, Lioyd, J. & . Atkins, S. Gratitude influences sleep through the mechanism of pre- sleep cognitions, Journal of psychosomatic Research, 2009.
Wood, A. M, Maltby, J. Gillett, R. , Linley p. A. & Joseph, S. The role of gratitude in the development of social support , stress, and depression: Two longitudianl studies, Journal of Research in personality, 2008.
Wood, A. M, Maltby, J. stewart, N. & Joseph, S. Conceptualizing gratitude and appreciation as a unitary personality trait, personality and Individual Differences, 2008.
منبع: نشريه روان شناسي و دين شماره 11