چرا جامعه ای ناشاد و عصبی داریم ؟

خود واقعی ، خود ایده آل و خود منفور

كارن هورنای -روانشناس بزرگ آلمانی- بر این باور است که بسیاری از «تو بایدها…» در درون ما صدا می‌کنند و مانند والدین، هر روز باید‌ها و نبایدها را برایمان مرور میکنند و به این شیوه در وجود انسان تثبیت شده اند.

تو باید لاغر باشی. تو باید دانشگاه بروی. تو باید قدرتمند باشی. تو باید در بالاترین موقعیت اجتماعی باشی. تو باید مورد توجه دیگران باشی…

کارن هورنای، زمانی که با بیماران خود حرف می‌زد، دو اصلاح را برای آنها تشریح می‌کرد: «خود واقعی» یا Real Self
و«خود ایده آل» یا Ideal Self

خود واقعی را همه آن نیرو و تلاش درونی من می‌داند که برای جستجو و کسب رضایت نیازهای واقعی من، تلاش می‌کند و

خود ایده آل را، برآیند و حاصل تمام آن «تو باید»هایی که به تدریج به تزریق محیط و جامعه، در درون ما شکل گرفته‌اند.

در واقع «تو باید»ها، در جوامع مسموم و بیمار، بسیاری از واقعیت‌های انسانی را انکار می‌کنند. آنها تصویری دیگر از انسان را می‌سازند که به «واقعیت انسان» شباهتی ندارد.

حالا چنین جامعه‌ای را تصور کنيد. گروهی از مردم، «شرمسار» هستند. چون می‌‌بینند که با آنچه که باید باشند، فاصله‌ی بسیار زیاد دارند و گروه دیگر: «ناراضی»! چون تلاش کرده‌اند و به آن «خود ایده‌آل» رسیده‌اند و الان می‌فهمند که آنچه هستند، آن چیزی نیست که می‌خواستند باشند. و آنچه فکر می‌کردند که می‌خواسته‌اند باشند، خواسته‌ی جامعه‌ای بوده که با تکرار و تایید و تاکید، چنان تزریقی عمیق و تاثیرگذار در ذهن آنها انجام داده که تشخیص واقعی یا غیرواقعی بودن آن، برایشان امکان نداشته است.

در چنین جامعه ای است که در کنار خود واقعی و خود ایده آل، خود منفور یا Despised Self هم شکل می‌گیرد!

کارن هورنای، تعبیر زیبایی در این زمینه دارد. او بر این باور است که:

انسانها، در اینجا وارد یک معامله می‌شوند! آنها تصمیم می‌گیرند از قواعد بیرونی و ارزش‌های بیرونی تبعیت کنند، به امید آنکه بتوانند کنترل بیشتری بر دنیای اطراف خود، جامعه خود و در یک کلام، محیط بیرونی داشته باشند. اما آنچه حاصل می‌شود یک جامعه‌ی ناشاد و عصبی است.
مراجع: دوست دارم گذشتمو فراموش کنم! اون خیلی به من بدی کرد. از احساسات من سو استفاده کرد. فریبم داد….
درمانگر: پس شرایط خیلی بدی رو تجربه کردید. به نظر می رسه خشم زیادی نسبت به اون آدم وجودت رو فرا گرفته؟
مراجع: بله، ازش متنفرم به خاطر همین هرگز نمی بخشمش، کمکم کنید فراموشش کنم!!!
درمانگر: فکر نمی کنی تا زمانی که این خشم و رنجش توی وجود شما هست اون آدم هنوز داره در درون شما زندگی می کنه؟!!
مراجع:……
این مکالمه ای است که در جلسه درمان با مراجعین، زیاد به آن بر می خورم. واقعیت این است که تا زمانی که نتوانید احساسات ناخوشایند خود نسبت به طرف مقابل را تجربه کنید و او را ببخشید، هرگز نمی توانید طعم زندگی در لحظه ی حال را بچشید و همواره در گذشته ها زندگی خواهید کرد. “ایزابل هلند” می گوید: تا زمانی که شخصی را نبخشیده اید، او بدون پرداخت اجاره در فضایی از ذهن شما زندگی می کند.
خشم، رنجش و میل به انتقام می تواند نیروی فراوانی از شما را هدر بدهد و این در حالی است که می توانید از این نیرو برای رسیدن به هدفهایتان استفاده نمایید. منفی بودن، خشمگین بودن و نبخشیدن رنجشهای گذشته، تضمین می کند که این ناراحتیها را به شرایط فعلی زندگی خود راه بدهید.
باید بتوانیم دست بکشیم و رها کنیم تا به راه خود ادامه بدهیم. وقتی می بخشید، به زمان اکنون بر می گردید، تنها در زمان اکنون است که اتفاقات خوب برایتان می افتد. باقی ماندن در حوادث ناخوشایند گذشته نیروی شما را تباه می کند.
✔نلسون ماندلا می گوید: رنجش شبیه آن است که سم بنوشید و بعد امیدوار باشید که این سم دشمن شما را از پای در می آورد.