Objet
* اصطلاح مطلوب آرزومندی(1) به کرّات در آثار فروید آمده است و گرچه مفهومی خاص به حساب نمی آید، ولی یکی از عوامل قاطع در ملاحظات ماوراء النفسانی است. مطلوب به معنای اخص کلمه مورد و متعلقِ رانش* را تشکیل می دهد. مطلوب عنصری اساسی است که تحریکات رانشی را متوجه خود می کند، ولی در عین حال به نهایت متغیر و نامشخص است.
به نظر فروید، «مطلوب در اصل پیوندی با رانش ندارد» اما «از آن جهت که می تواند به ارضای آن بینجامد» موردنظر قرار می گیرد.
** در نتیجه، مفهوم «رابطه با مطلوب»(2)بدین معنی نیست که رابطه ای مداوم میان فرد و مطلوبِ رضایتمندی او وجود داشته باشد. این تجربه ی از دست دادن مطلوب است که به طور غریب و غیرمنتظره ای به مطلوب معنا می بخشد. مطلوب مفهومی است که نه تنها به مکانیسمِ درون فکنی (یعنی اندراج مطلوب در درون نفسانیات پس از دست دادن خارجی آن) برمی گردد، بلکه با مقولاتی چون انطباق هویت*، فَرامَن* و احساس مهراکین* رابطه ی نزدیکی دارد.
*** برداشت فروید از مطلوب خارجی و عینیِ تمنا کاملاً از عینیت(3) به معنای رایج آن متمایز است. زیرا آن چه مدنظر اوست، کارکرد متناقض مطلوب در نفسانیات است. بدین معنی که رابطه ی انسان با رضایتمندی منوط به چیزی جز فقدان مطلوب و هجران از آن نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1.Objekt (به آلمانی)
2.Relation d`objet
3.objectivité

منبع مقاله: اسون، پل-لوران؛ (1386)، واژگان فروید، ترجمه: کرامت موللی، تهران: نشر نی، چاپ سوم.